فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

مکتبخانه...


  امروز جمعه ست، اما من سر کلاسم!

  برای بچه های سوم ریاضی کلاس جبرانی گذاشته ام! زنگ تفریح که شد، رفتند و برای خودشان خوراکی  خریدند و الان مشغول صبحانه اند! من هم به یکی شان سفارش دادم و مستخدم مدرسه هم برایم فلاسکی چای آورد.

عجب کلاس باحالی شده الان!

....

  آقای مدیر با جعبه ای شیرینی خامه ای سر کلاس آمد؛ زنگ تفریح دوباره!

بچه ها می گفتند:«آقا از این به بعد جمعه ها بیایم سر کلاس!»

....

تا دوازده سر کلاس بودیم؛ آخر کلاس، یکی از بچه ها گفت:«آقا تو رو خدا دیگه غیبت نکنید!»

نظرات 2 + ارسال نظر
آبانا دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت 16:52 http://abanac.mihanblog.com

کلاس جمعه ها منو یاد سالهای مدرسه انداخت.. چقدر دبستان بودیم جمعه کلاس میرفتیم بدون شیرینی!!!

:))
چه جالب!
واقعا جمعه ها کلاس می رفتید؟

خیلی ممنونم که می خوانید.

جلبک خاتون دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت 01:07 http://zendegiejolbakieman.blogsky.com/

:)

خوبین عمو اسمال اقای سابق؟ ‌:)

+ همه معلم ریاضیا عین همن ! ادبیاتی و‌غیر ادبیاتی‌هم فرقی نداره ....آزار توی ذاتشون نهفته‌س ‌:)))

:)
درود بر شما،
بهترم، خیلی ممنون. سلامت باشید.
:)) موافقم!
خیلی وقت ها کارهایی از من سر می زند که منشا ریاضی دارد، منظورم مثلا سردی ها و سهل انگاری هاست...و در این حالت، حالم از خودم به هم می خورد.
سپاس که هستید و می خوانید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد