فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

آزمون کارشناسی ارشد

در طی این سال ها، دو بار به طور جدی در آزمون ارشد دانشگاه سراسری شرکت کردم؛ یک بار سینما و یک بار پژوهش هنر. اما برای این رشته ها، رتبه ی صد و خرده ای یعنی رتبه ی بد. مخصوصا برای رشته ی سینما. آن هم برای من که فقط می خواستم تهران قبول شوم.

 سال گذشته دوباره تصمیم گرفتم در رشته ی پژوهش هنر شرکت کنم. فرصت را برای خواندن مناسب می دیدم. تابستان قدری خواندم. اما بر خلاف تصورم، کلاس های مجازی خیلی درگیرم کرد و فقط توانستم مطالعات پراکنده ای داشته باشم.

 نتیجه ی آزمون که آمد، در چهار زیر رشته ی هنرهای پژوهشی و صنایع دستی، بهترین رتبه ام ۳۰ بود در رشته ی مطالعات و مدیریت موزه، و بعدش پانصد و خرده ای در رشته ی پژوهش هنر. در اولی فقط دو دانشگاه هنر تهران و اصفهان پذیرش داشتند و آن هم هفده نفر.

 این بار در دانشگاه آزاد و تعدادی از دانشگاه های سراسری شهرستان هم انتخاب رشته کردم؛ نتیجه آن که در رشته ی مطالعات و مدیریت موزه در دانشگاه هنر اصفهان قبول شدم(انتخاب دوم) و در آزاد، رشته ی پژوهش هنر در دانشگاه تهران مرکز(انتخاب اول). 

حالا مانده ام چه کنم؟

هرکدام مزایا و معایب خودشان را دارند!

ارزیابی شتابزده - ۳۲

شهر خدا - فرناندو میرلس و کاتیا لوند، ۲۰۰۲

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

  در زاغه نشین "شهر خدا" در حاشیه ی ریودوژانیرو، بوشکاپه سعی دارد شغلی قانونی بیابد...

  فیلم از زبان بوشکاپه، به نوعی تاریخچه ی این منطقه را طی چند دهه بیان می کند. منطقه ای فقیرنشین که خلاف از همه نوع، در رگ هایش ریشه دوانده است و ساکنانش از خدا، تعریف خودشان را دارند.

 جغرافیا در اینجا نقشی اساسی دارد؛ نمی توانی در شهر خدا باشی و خلاف نکنی! در جایی که اسلحه کشیدن و آدمکشی سن و سال نمی شناسد، سالم زیستن شاید سخت ترین کار دنیا باشد.

 فیلم خشونت را به شکلی عریان و امری روزمره نشان می دهد.

 کارگردانی، فیلمبرداری و به ویژه مونتاژ در اوج است. ترکیب دوربینی ناآرام و واقعگرا با مونتاژی درخشان که بارها سکانس هایی را از زاویه های مختلف نشان می دهد، ریتمی تند و پرکشش خلق کرده است که جذاب است و فشرده! مخاطب در زمانی حدود دو ساعت، از کودکی تا جوانی بوشکاپه را در شهر خدا سیر می کند.

 فیلم ارزش مطالعات اجتماعی دارد و البته در ستایش عکاسی به عنوان یک رسانه ی قدرتمند است.

لینک های دانلود فیلم "شهر خدا":(زیرنویس چسبیده ی پارسی)

* کیفیت 720p:

https://download.klprojects.live/41214283133356836

/e3a13cbccfd2098882fbd10864564d9131212731-720p.mp4

٭ کیفیت 480p:

https://download.klprojects.live/41214334672964388/

e3a13cbccfd2098882fbd10864564d9131212731-480p.mp4

مهلکه - کاترین بیگلو، ۲۰۰۹

امتیاز: ۴ از ۵

عراق. گروهبان اول ویلیام جیمز، فرمانده ی گروهی ست که ماموریتشان خنثی کردن بمب هایی ست که شورشیان در معابر کار می گذارند...

 فیلم بر مدار گروهبان اول ویلیام جیمز می گذرد؛ او فضای پر از استرس و خطرِ پیرامون شغلش را به میدان بازی و سرکشی خود بدل می کند! به جای ترس از کشته شدن، شیفته ی رو در رو شدن با حادثه است. عملگراست. مدیر است و جنگ را دوست دارد.

 فیلم یک کارگردانی درخشان دارد، با مونتاژ و فیلمبرداری و طراحی صحنه ی عالی و در مجموع یک هارمونی در همه ی اجزایش دیده می شود.

 جنبه های روانشناسانه ی فیلم قوی ست؛ به درونیات سربازها نزدیک می شویم و جنگ و حوادث آن را از نگاهشان می بینیم.

لینک های دانلود فیلم "مهلکه":(دوبله ی پارسی)

* کیفیت 720p:

https://s2.irdanlod.ir/Movies/

2008/T/The.Hurt.Locker.2008.480p.Farsi.Dubbed.mp4

٭ کیفیت 480p:

https://s2.irdanlod.ir/Movies/2008/

T/The.Hurt.Locker.2008.720p.Farsi.Dubbed.mkv

پریوش

 پنجشنبه ی پیش، دکتر برای پریوش پیرمتیدون نوشته بود؛ دارویی کمیاب که حتی در مرحله ی آزمایش بالینی ست. فقط داروخانه های خاص دولتی آن را دارند. زهرا و جلال هریک از داروخانه های بیمارستانشان پرسیدند، نداشتند. با تمام داروخانه های شبانه روزی  و بیمارستان های کرمانشاه و بعد همدان تماس گرفتم. آن هایی که جواب دادند دارو را نداشتند و آن هایی هم که احتمالا داشتند، یا پاسخ ندادند و یا تعطیل بودند. 

 غلامرضا خیلی غمگین بود. پشت گوشی گریست. روز سختی بود.

 شب غلامرضا از بیمارستان تماس تصویری گرفت و با پریوش صحبت کردم. چقدر دلتنگ هیراد بود. بغضم را گذاشته بودم برای وقت هایی که با او صحبت می کرد. حتی از پشت ماسک اکسیژن هم خنده هاش دیده می شد.

روز جمعه برایش اکتمرا تزریق کردند که از رمدسیور قوی تر است و البته عوارض کم ندارد. داوود رفته بود  تهران و پرمتیدون را تهیه کرده بود اما دکترها گفتند فعلا مصرف نکند. حالش بالا و پایین داشت.  شب را بد گذراند. سطح اکسیژن خونش تا شصت پایین آمد.

 امروز که تماس گرفتم، غلامرضا گفت قدری بهتر است.

جهان به اعتبار خنده ی تو زیباست...

 پریوش، خواهر بزرگم، حالش خوب نیست.

 ساکن شهرستان است. از چند روز پیش از آن که به شهرستان بیاییم، در بخش کرونایی بیمارستان بستری شده  بود.

 دخترش الهام، و نوه اش هستی هم بیمار شده اند. پسرش غلامرضا که ساکن تهران است، آمده است به پدرش که دست تنها بود کمک کند. پدری که پاها و کمرش درد می کند. 

 به پریوش که فکر می کنم، سه پرده از دوران زندگی اش پیش چشمم می آید؛ نخست تصویرهای کمرنگی از روزهای جوانی اش که هنوز ازدواج نکرده بود؛ دختری شاداب با گونه های گُل انداخته. پر جنب و جوش، با صدایی خوش که ترانه های روز را می خواند. 

 در پرده ی دوم، او را می بینم که ازدواج کرده است. جامه ی بلندی با گل های ریز صورتی و زمینه ی کرم رنگ پوشیده است و به دوربین لبخند می زند.

 در اتاقی در خانه ی پدر شوهرش زندگی می کرد. غلامرضا، بچه ی اولش را در مشهد به دنیا آورد. 

 چند سال بعدش مهدی را که از دست داد، به هم ریخت. مهدی پسری خوش صورت و درشت اندام بود. در خانه ای شلوغ، هنوز به راه رفتن نیفتاده بود که سیم برقِ پنکه را گاز گرفت و مرد. 

 الهام به دنیا آمد. بعد "ساحل" را از دست داد.

  درک نشدنش توسط اطرافیان هم کمک کرد تا شرایط روحی و روانی اش کاملا به هم بریزد و مدتی را در بیمارستان روانی بستری شود. روزهای سختی بود. پریوش انبوهی از قرص های رنگارنگ را مصرف می کرد، اما دوام آورد. پدرم و سیروس برادر بزرگم، خیلی برای درمانش تلاش کردند. 

 در پرده ی سوم، پریوش شرایط نرمالی را طی می کند. از بچه هایش سه تا نوه دارد. هنوز قرص های اعصاب را مصرف می کند، اما به تعداد کم. وقتی می بینیش، لبخند می زند. تند صحبت می کند. نوه هایش را آن قدر محکم ماچ می کند که گاهی جایش روی دست و صورتشان باقی می ماند.

 حالا اما اکسیژن خونش روی هفتاد است، کمتر از دیروز. زیاد سرفه می زند. خیلی لاغر شده است. دکترها گفته اند حتی از تخت هم نباید پایین بیاید. 

خدایا همه ی بیماران را شفا بده. آمین!

چه دانستم...

امروز تولد باستر کیتون است؛ یکی از بزرگ ترین کمدین های تاریخ سینما.

بشنوید:
https://s21.picofile.com/file/8441778292/Che_Danestam.mp3.html "چه دانستم"، با صدای همایون شجریان، شعر مولانا

ارزیابی شتابزده - ۳۱

ویواریوم - لورکان فینگان، ۲۰۱۹

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

 زوج جوانی در رویای خانه دار شدن، به شهرکی می روند و درمی یابند که نمی توانند از آن خارج شوند...

 نام فیلم تداعی کننده ی آشیانه، لانه و مانند آن هاست. فیلم شروعی خوب، و فیلمنامه نقطه عطف های درخشانی دارد.

 فیلم رمز آلود است؛ از ابعاد مختلف و متنوعی قابل کند و کاو و بررسی ست. می توان آن را نمادگرا، ترسناک یا روانشناختی خواند و جای دادن آن در سبک مشخصی دشوار است. شاید بتوان آن را سوررئال دانست به ویژه آنکه به شدت متاثر از نقاشی های رنه ماگریت است.

 نگاه خیره به مخاطب، در اینجا خیلی خوب جا افتاده است. کارگردانی، بازی ها و گریم خوب است. طراحی صحنه سرد و خاکستری و در خدمت روایت است. کاراکتر زن منفعل تر است، هرچند فعال بودن مرد هم به سرانجامی نمی رسد. حسی از پوچی در فیلم موج می زند که مخاطب هر بار سعی در گریز از آن دارد اما با سکانس های پایانی فیلم، تقویت هم می شود!

 فیلم اما انگار خواسته است از همه چیز بگوید و در عین حال به هیچ چیزی هم کامل نرسیده است. نقطه عطف ها دنبال نمی شوند و سرانجامی نمی یابند.

لینک دانلود فیلم "ویواریوم":( دوبله + زیرنویس چسبیده ی پارسی)

* با کیفیت 720p:

https://download.klprojects.live/

39602725504551716/@

Vip_HD_Video%20720p.Farsi.Dubbed.mp4

 کُدا - سیان هدر، ۲۰۲۱

امتیاز: ۳/۵ از ۵

  تنها دختر شنوای خانواده ای ناشنوا، در پی تحقق آرزویش به عنوان یک خواننده است...

 درامی روان شناسانه و انگیزشی با بازی های خوب- به ویژه امیلیا جونز در نقش نخست.

 فیلم البته در ستایش موسیقی هم هست و ترانه های خوبی دارد.

 فیلمنامه اما متوسط است.

لینک های دانلود فیلم "کُدا":(زیرنویس چسبیده ی پارسی)

* کیفیت 720p:

https://download.klprojects.live/39603206540888868

/fdd00e538d3001a9586cd81838c333e136710806-720p.mp4

٭ کیفیت 480p:

https://download.klprojects.live/39603258080496420/

fdd00e538d3001a9586cd81838c333e136710806-480p.mp4

و:

مِشمِشه(سینما خَر) - شاهد احمدلو، ۱۳۹۷

امتیاز: ۳ از ۵

 یک گروه فیلمسازی برای سکانسی از فیلم به یک خر احتیاج دارند...

لینک های دانلود فیلم "مِشمِشه(سینما خَر)":

٭ با کیفیت 720p:

https://download.klprojects.live/39603670397356836

/CinemaKhar_Meshmeshe__720p.mp4

٭ با کیفیت 480p:

https://download.klprojects.live/39603687577226020

/CinemaKhar_Meshmeshe__480p.mp4

پاییز آخرین حرفِ درخت نیست...

شب های پاییز

که برگ های معلّق

در ماهتاب

شنا می کردند

من آسمان را

به تماشا می نشستم

دلم می خواست چندان عدد یاد بگیرم

تا همه ی ستاره ها را

شماره کنم...


"کیومرث منشی زاده"

* پس از بهبودی خانواده ی مهوش و رامین، که شنیدن صدایشان پس از سه هفته ی سخت مخصوصا برای رامین، کم از معجزه نداشت، خانواده ی لیلا برای چندمین بار بیمار شدند و خدا را سپاس که حالشان خوب است و این بار برادرزاده ام مسلم بیمار است. بلا از همه کس دور باشد؛ آمین.

٭ نخستین زادروزِ استادشجریان، بدون اوست. روحشان شاد و یادشان گرامی باد!

* دیروز پس از مدت ها رفتم مدرسه. جلسه ی کوتاهی بود که با خداحافظی از آقای جلالی هم همراه بود که امسال بازنشسته شد. از نخستین سال معلمی ام با هم همکار بودیم و جای خالی اش در مدرسه حس خواهد شد. دوست داشتنی و خوش مشرب بود.

٭ مدت ها بود که کتابخانه ام کتاب تازه ای به خودش ندیده بود و در همین هفته، دو تا کتاب به اش اضافه شد؛ یکی اش را یکی از همسایه ها به ام بخشید که "فرهنگ معاصر عربی - فارسی" ست و مطمئنم بعدها خیلی به کارم می آید و دومی هم مجموعه داستان کوتاهی ست که اینترنتی سفارش دادم. 

در پاسخ هدیه ی همسایه، گلدان کاکتوسی برایش خریدم!

*پاییز را دوست دارم، انارش را خیلی! اگرچه از کوه ها دورم. از رودخانه دورم. از سپیدارهای رنگ رنگ دورم...؛ کاش می شد بروم روستای پدری. الان فصل تاک است. جنگل امامزاده بار گرفته است. چند سال است تاک نخورده ام؟
عنوان از بابک زمانی، عکس از آزاد قادری.

٭ بشنوید:

https://s19.picofile.com/file/8441175934

/SYMYN_GHDYRY_PAYYZ_Music_Pars_.mp3.html

پاییز، با صدای سیمین قدیری، شعر از ژیلا مساعد و آهنگ از فریبرز لاچینی.

پ.ن:

تاک، میوه ی ریز گِردی ست که بیشتر آن را هسته اش تشکیل داده است؛ خوشه مانند است و از اواخر شهریور در جنگل های حاشیه ی امامزاده ی روستای پدری می رسد؛ هسته اش را هم می شود آرد کرد و  خورد.