فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

کوتاه درباره ی کتاب «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد»، نوشته ی «آنا گاوالدا»

صمیمیّت دلپذیر


  از همان نخستین قصه ی کتاب، جذب سبک نویسنده می شوید؛ خانم «آنا گاوالدا» ساده می نویسد؛ اما ساده فکر نمی کند. ساختار های محکمی برای داستان هایش برمی گزیند؛ با این که داستان ها شسته رُفته اند و پیداست که بارها صیقل داده شده اند، اما زیبایی شان مانع از این می شود که درگیر فرمشان شوید. چه که اساساً در یک نوشته،ساختار باید پنهان باشد. توجه به جزئیاتی درست، داستان ها را قُرص و باورپذیر ساخته است. مضامین انسانی را در قالبی نو می آورد. رسا حرف می زند و طنّاز است. لحن خودش را دارد، لحنی که در پس ِ آن، یک زن را می بینید؛ زنی با احساس که «راحت» حرف هایش را با شما در میان می گذارد، و همین، نوعی صمیمیّت را در شما برمی انگیزاند...:

                " این طور که مرا می بینید، در خیابان اوژن گونُن راه می روم.

                 برنامه ای دارم.

                چی؟ بی شوخی؟ خیابان اوژن گونُن را نمی شناسید؟ صبر کنید،می گذارید در این

               خیابان راه بروم یا نه؟"

                                                                           (اُپل تاچ – ص49)

  این را هم اضافه کنم که عنصر «تقدیر» در قصه ها پررنگ است؛ عنصری گاه به میل کاراکترها، و گاه برخلاف آن و تلخ.


  مشخصات کتاب:

دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد - آنا گاوالدا - ترجمه ی الهام دارچینیان - نشر قطره - چاپ دوازدهم: 1393

 


  

تیر ۹۳
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد