فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

شب های کرونا...

 بی خوابم...

 هیراد هم بی خواب بود؛ مثل وقتی نوزاد بود، بغلش کردم و کمی تکان تکانش دادم شاید خوابش ببرد. خوابش نبرد و حالا توی تختش از این شانه به آن شانه می غلتد. خانم معلمشان در گروه واتساپ آن قدر تکلیف می گوید که حسابی خسته اش کرده است.

 دست و دلم به نوشتن نمی رود.

  هیچ گاه مثل این روزها دلتنگ مدرسه نشده بودم.

 درست وقتی که رسیدیم به مباحث مهم، خورد به تعطیلی. حالا کانال راه انداختن و ویدئو ضبط کردن و نمونه سئوال گذاشتن، چه قدر می تواند موثر باشد؟..

  یک روز پیش از تعطیلی، سر یکی از کلاس های پایه ی دهم درباره ی جدی بودن کرونا صحبت کردم، دو تا از بچه ها مسخره بازی درآوردند و من هم به تندی باهاشان برخورد کردم!

نظرات 5 + ارسال نظر
سید محسن جمعه 1 فروردین 1399 ساعت 15:24

درود بر شما-آنچه که در اختیار داری ،زمان است.زمان رنگارنگ،که میگذرد.بهره گیری
از حیات وظیفه است.باید قصد کنی .باید قصد کنی که پیروز شوی.چالشهای
زمان جدی و مداوم است. تنها قصد پیروزی و مبارزه دائم ضامن آرامشند
پیروز باشید

درود آقا محسن!
هنوز اون پستی که در این باره خوندم تو وبتون تو ذهنم مونده؛ شادی راه حل ماست در انبوه این غم های پیرامونمون.

سپاس از حضورتون و پوزش بابت تاخیر در پاسخ به کامنتتون.

معصوم پنج‌شنبه 29 اسفند 1398 ساعت 01:26 http://Hanker.blogsky.com

فعلا که می گذرونیم ، الان نگران نیستم، اما همه ش نگرانم خیلی طول بکشه

همین طوره؛ ادامه ی این وضعیت، شرایط رو برای همه سخت تر می کنه؛ اقتصاد و آموزش و ... بدتر از اینی خواهد شد که الان هست.

سپاس از حضورتون و پوزش بابت تاخیر در پاسخ به کامنتتون.

میله بدون پرچم چهارشنبه 28 اسفند 1398 ساعت 12:58

سلام
آقا من یه دهمی دارم که حرف حساب در کله اش فرو نمی رود از ابتدای کرونا تا همین الان نتوانسته ام توفیقی در این زمینه (جدی بودن کرونا) به دست بیاورم

درود!

واقعا قانع کردنشون کار ساده ای نیست!.. استدلال های خودشون رو دارن.
امیدوارم در ادامه ی راه موفق تر باشید!

سپاس از حضورتون و پوزش بابت تاخیر در پاسخ به کامنتتون.

روشن شنبه 24 اسفند 1398 ساعت 23:00

هممون ناراحتیم و این قرنطینه ی اجباری رو میگذرونیم:(

بله، متاسفانه ناراحتی و غم رفته تو دل تک تک آدم ها، خونه ها و خیابون ها...
امید که هرچه زودتر گذر کنیم از این شرایط سخت.

سپاس از حضورتون.

محدثه شنبه 24 اسفند 1398 ساعت 12:40

سلام عمواسماعیل...
راستش باید اعتراف کنم که این روزها حال هیچ کس خوب نیست...
شاید ما قدر داشته هامون و قدر کارهایی که قبل قرنطینه میتونستیم کنیم رو ندونستیم...
خدای بزرگ کمکون کنه واقعا...

درود!
همین طوره؛ حس و حالی برای هیچ کس نمونده تو این روزها..
می دونی!... الان با این که وقت دارم، حوصله ی فیلم دیدن و کتاب خوندن ندارم؛ علایقی که همیشه باهام بوده و دنبال فرصت برای پرداختن بهشون.
امید که هرچه زودتر بساط این بلا جمع بشه از دامن هستی.

خیلی ممنونم که خوندی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد