فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

درخت ها ایستاده می میرند...

 دم مدرسه ام، توی ماشین.

 باد سرد اما دلپذیری می آید. آسمان نیمه ابری ست و صدای باد و گنجشک ها و کلاغ ها قاطی شده است. خروس مستخدم مدرسه هم از حیاط همراهی می کند، اما خبری از پارسِ سگشان نیست!

 زمین های کشاورزی پشت مدرسه سبز و خرّم اند. دو تا کشاورز روی زمین ها کار می کنند. یکی شان کلاه حصیری به سر دارد.

 چند وقت است مدرسه نیامده ام؟

 چیزی به پایان سال تحصیلی نمانده است. سال سختی بود. برخلاف خیلی از همکارانم که تدریس در فضای مجازی حسابی به اشان زمان داده بود، از من اما زمان زیادی گرفت. بیش از ۲۰۰ ویدئو ضبط کردم که این غیر از تمرین ها و نمونه سئوال ها و جزوه هایی بود که باید هر روز آماده می کردم....

 ضبط ویدئو در جایی که باید نور کافی باشد، سر و صدا نباشد، تپق نزنی، و آخر سر حجم ویدئو را کم کنی و آن را ادیت کنی، خیلی درگیرکننده بود. تازه، شانس آوردم که از ویدئوهای سال گذشته هم داشتم و البته درس های مشترک.

 اما هرچه بود خدا را سپاس که گذشت. فقط یکی از کتاب ها هنوز تمام نشده که به امید خدا هفته ی بعد تمام خواهد شد.

 گاهی خسته می شدم، کلافه می شدم، نمی توانستم آن طور که باید به کارهای دیگر برسم. بعضی بچه ها پرتوقع نشان می دادند و این برایم خیلی آزار دهنده بود. خیلی ها انگیزه نداشتند، نمی آمدند حتی حاضری بزنند. وضعیت آزمون های آنلاین را هم که همه می دانیم!

 خوش حالم که پنج تا از کلاس هام امتحان نهایی دارند و مجبور نیستم برگه هاشان را توی گوشی تصحیح کنم!

تجربه ای بود برای خودش؛ اما امیدوارم سال بعد کلاس ها حضوری برگزار شود.

 از همه ی عزیزانی که با تماس تلفنی، پیامک، کامنت یا استوری روز معلم را به ام تبریک گفتند صمیمانه سپاس گزارم و برای همه شان آرزوی تندرستی و شادابی می کنم. شاگردهام به خصوص، از قدیم تا جدید که خیلی شرمنده ام کرده بودند. واقعا خودم را شایسته ی این همه مهر نمی دانم؛ بچه ها دلم برای همه تان تنگ شده است.

 این روزها را به همه ی معلم های دربند شادباش می گویم؛ آن ها که چوب غیرت و آزادگی شان را می خورند و برای فرزندان وطن در بند هستند و نه از غم نان.

 گرامی باد یاد همه ی معلم هایی که جانشان را در راهشان دادند؛ از دکتر خانعلی که جانش را در راه احقاق حقوق معلمان داد، تا حمید کنگو زهی، اکبر عابدی، کاظم صفرزاده، حسن امیدزاده، حمیده دانش، محمود واعظی نسب و ... که در گوشه گوشه ی این خاک جانشان را برای شاگردانشان دادند.