فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

درد دانستن

دیشب مهمان مادر بودیم. 

پس از مرگ پدر،  شب ها به نوبت پیشش می مانیم. بعضی ها منظم  و   بعضی ها هم چند هفته یک بار.

مادر کم حوصله تر شده است و به لحاظ جسمانی افت کرده است. به سختی قبول می کند که خانه ی بچه ها برود و بیشتر وقت ها تنهاست. اخلاقش همین طوری ست؛ هیچ جا را مثل خانه ی خودش نمی داند.

 وقتی به تنهایی اش فکر می کنم دلم می گیرد. البته که پدر خیلی به خوابش می آید. «گاهی در پذیرایی قدم می زند  و  گاهی دم  در می نشیند.» پیداست که نگران مادر است؛ درست مثل آخرین حرف هایش به مادرم پیش از مرگ، و  حرف هایش در وصیت نامه اش.

شب های روشن، فرزاد موتمن، ۱۳۸۲


نظرات 5 + ارسال نظر
الهام شنبه 30 تیر 1403 ساعت 11:25 https://yanaar.blogsky.com/

سلام
یاد پدر گرامی و جایشان سبز
بعد از مرگ پدر همیشه کسانی بودند و هستند که می‌گویند قدر مادر را بدانید. راستش جمله‌ی آزاردهنده‌ای بود و پر از فقدان و ترس از مرگ ... من هیچ وقت نمی‌دانستم که برای قدر دانستن چه باید کرد و چه اندازه کافی است... فقط می‌دانم بزرگسالی یعنی سالخوردگی، بیماری و فقدان والدین و پس از آن دیگر هیچ چیز مثل قبلش نمی‌شود.

سلام،
خیلی ممنونم؛ سلامت باشید.
یاد درگذشتگان شما هم گرامی
جمله ای رو که گفتید، از همون روز خاکسپاری تا کنون، مدام به ام گفته ن، مخصوصا در مراسم ها. برای من هم حسی مشابه داشت و داره؛ ترس از دست دادن مادرم و البته تلخی آن لحظات اولیه که هر بار یادآوری می شه، ذهن و قلبم فشار می آره.
مادرم می گه از وقتی پدرتون فوت کرده، بیشتر می بینمتون
الان تنها کاری که از دستم بر می آد اینه که بیشتر به اش برسم و حس تنهایی رو ازش دور کنم.
بله، موافقم؛ سالخوردگی بد دردیه.
خیلی ممنونم از حضورتون.

بهامین سه‌شنبه 26 تیر 1403 ساعت 12:13

روح پدر بزرگوارتون شاد و خداوند به مادرتون سلامتی بده و سایه شون مستدام

خیلی ممنونم، سلامت باشید.
روح همه ی درگذشتگان شاد و قرین آرامش.
خدا نگهدار عزیزانتون باشه.
سپاس از حضورتون.

مشق مدارا شنبه 23 تیر 1403 ساعت 23:44

سلام
جمله‌ای از کیارستمی شنیدم که میگه در ازای به دست آوردن هر چیزی پرداخت اجتناب‌ناپذیره. بعد از تمام دلبستگی‌ها تنهایی واقعا تاوان سنگینیه برای این زندگی.

سلام،
چه جمله ی پرمعنایی؛ این جمله شون نتیجه ی سال ها زیستن توام با تفکره. قبول دارم و همین طوره.
مادرم فوق العاده شکیباست؛ سختی های زیادی رو پشت سر گذاشته و پذیرش بالایی داره. جدا از تنهایی که براش خیلی سخته ولی کم به زبون می آره، نگرانم که زود از پا بیفته.
خیلی ممنونم از حضورتون.

ماهش شنبه 23 تیر 1403 ساعت 09:30 http://badeyedel.blogsky.com

سلام
ماشاءالله چه خانواده ی خوبی هستید

سلام،
لطف دارید. خیلی ممنونم.
در کنار عزیزانتون شاد باشید.
سپاس از حضورتون.

سید محسن دوشنبه 18 تیر 1403 ساعت 16:56

درود بر شما --لطفا مطلب را تا انتها مطالعه بفرمائید--تا قبل از تدوین تقویم جلالی دنیای اسلام دو تقویم داشت یکی ایرانی که بحث من نیست و یکی عربی--عربها از ماههای قمری در تقویم خود استفاده می کردند.وچون ماههای قمری نسبت به سال شمسی ده روز کمتر داشت اعراب برای اینکه سال خود را ثابت نگه دارند هر سه سال یکبار یعنی برای سال چهارم یک ماه اضافه می گرفتند یعنی یک سال سیزده ماهه و نام ماه سیزدهم هم --نسیان=فرموشی---- بود.به این ترتیب سال قمری در فصول مختلف گردش نمی کرد و مثلا ماه محرم در اوایل دی ماه ما شروع می شد و همیشه هم در فصل زمستان مانند سال میلادی با تلرانس حداکثر 15 روز ثابت بود---در تقویم جلالی این ماه نسیان برداشته شد لذا سال قمری در فصول سیال شد و به این صورت در آمد.

سلام آقامحسن،
سپاس بابت وقتی که می ذارید.
تا جایی که من می دونم، تقویم جلالی از دقیق ترین تقویم هاست و همین تقویمی هست که ما هم اکنون استفاده می کنیم که شایدعلت قوتش در کمک گرفتن از ریاضیدانان بزرگ اون دوران و از جمله خیام باشه.

سپاس و پوزش می خوام بابت تاخیر در پاسخ.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد