فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

ارزیابی شتابزده - ۳۸

*کیک محبوب من - مریم مقدم، بهتاش صناعی ها، ۱۴۰۳

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

مهین (لیلی فرهادپور) که زنی تنهاست، در تلاش برای پر کردن تنهایی اش، با مردی به نام فرامرز (اسماعیل محرابی) آشنا می شود و او را به خانه ی خودش دعوت می کند ...

  یک درام واقعگرای اجتماعی با مایه های روان شناسانه ی قوی. اهمیت این فیلم نخست در روایت نامتعارفی ست که از جامعه ی امروز ایران نمایش می دهد؛ فیلم روایتی این جهانی از آدم های تنهایی ست که جهان و روابط آن را از دید خود تعریف می کنند. اخلاق در این فیلم، سکولاریستی است؛ پی جویی خیر در این جهان و انجام نیکی، بی توقع از پاداش آن جهانی.

  مهین در مرکز فیلم، خود دست به کار می شود تا تنهایی اش را پر کند؛ او خود به دنیای سرد پیرامونش معنا می بخشد و تعبیر خود را از مسائل دارد و مراسم کفن و دفن فرامرز را هم به شیوه ی خودش انجام می دهد. از این جهت می توان تفکرات اگزیستانسالیستی را در فیلم دید. عنوان فیلم هم تاکیدی بر این نکته است.

 مهین برای پر کردن تنهایی اش راه های مختلفی را پشت سر می گذارد و در نتیجه آن را در دوستی با مردی غریبه می یابد؛ مرد با خودش «روشنایی» می آورد و از تاریکی می کاهد.

 جشن دونفره ی آن ها اگرچه پایانی تلخ دارد، اما گرم و پرشور است؛ آن دو ساعت هایی را با هم در «حوضچه ی اکنون» زندگی می کنند؛ فیلم، در ستایش زندگی ست.

  «کیک محبوب من» برای سازندگانش گام بلندی نسبت به ساخته ی پیشینشان (قصیده گاو سفید) است و اعتماد به نفس و جسارتی که در آن دیده می شود، به مراتب پررنگ تر از پیش  است.

نظرات 6 + ارسال نظر
سید محسن پنج‌شنبه 18 بهمن 1403 ساعت 01:31 http://telon4.blogfa.com

درود بر شما در سال 1974 تیم ملی هلند بقدری زیبا بود و هماهنگ کار می کردند که گوئی آکاردئونی بزرگ در حال نواختن یک موسیقی درست است.حالا بهترین روش برای جلوگیری از نا امیدی همانا امیدوار نشدن است.تصور بفرمائید مثلا تعداد صد نفر نوازنده با سازهای مختلف در حال اجرای کنسرت هستند.چگونه--تعدادی اصلا با ساز خود اشنائی ندارند.تعدادی عمدا دستورات رهبر ارکستر را ندیده می گیرند.تعدادی به ارکستر اهمیت نمی دهند.حالا در این بلبشو مثلا ده نفر کارشان را درست انجام میدهند. ایا برای شنیدن چنین ارکستری کسی بلیط می خرد؟یک ارزیابی محکم نشان می دهد که ملت های دنیا و بخصوص ملت ایران طبق برنامه ی دقیقی در حال نابودی هستند.

درود و سپاس از حضورتون.
حرف هاتون برای من یادآور عقاید نیچه در مورد «امید» هست؛ که امید همچون قرص مسکن عمل می کنه و باعث می شه در توهم بهتر شدن شرایط بمونیم.
اون قدر شرایط دنیا پیچیده شده که فهمش سخت تر شده و بنابراین استدلال ها هم کارآیی سابق رو ندارن! پس هرچیزی امکان پذیره.

ببخشید بابت تاخیر در پاسخ و سپاس بی کران بابت وقتی که می گذارید.

سید محسن یکشنبه 7 بهمن 1403 ساعت 17:29 http://telon4.blogfa.com

در دنیای جدید بسیاری از پدیده های اجتماعی و سیاسی و بخصوص اقتصادی کاملا جهت دار هستند .و مردم کشورها در حالی که واقعا از مفاهیم بسیاری از شعارها و کلمات ظاهرا ساده سر در نمی اورند و فقط شنیده ها را تکرار می کنند.به نفع چپاولگران فکر و عمل می کنند .مردم نمی دانند که بیشتر سرگرمی ها و رسانه های شخصی هم فریب هستند و آن ها را بدون اراده به راهی می کشانند که غارتشان کنند.مرحله اول از غارتِ باور و اعتماد او شروع می شود و بعدش دیگه به او فرصتی جهت تفکر نمی دهد.در حالی که او مشغول جستجو در اپلیکیشن های متعدد و بی پایان است.منابع و ثروت کشورش در حال چپاول است و او حتی حال و حوصله شنیدن گلایه های دلسوزان را هم ندارد.او شیفته اخبار کوتاه جذاب و گاهی فحاشی های برهنه، شده و به راحتی آماج تیرهای زهر آگین قرار گرفته است.عمرش به فنا می رود در حالی که هیچ چیز را یاد نگرفته و هیچ هنری هم ندارد.کم حوصله و عجول است و تا آخرین درجه فشار را بر پدر و مادرش وارد می کند.و وای به روزی که دیگر ممر خوراک و پوشاک او از بین رفته باشند.در این صورت هم او با عجله مرگبار ترین و کوتاه ترین راه تا مرگ را انتخاب می کند و به احتمال زیاد معتاد می شود و یا بصورت یک انگل بی خاصیت پر اشتها آویزان خواهر و یا برادر خود می شود.شاید آخرین مرحله در چپاول انسان این است که شخصیت مصرف کنندگان از حالت انسانی خارج شده و انگل عظیمی از آن ها به جا می ماند.در بیشتر موارد افراد توان و تحمل و ظرفیت این حد از داده ها را ندارند و سیل اطلاعات و اخبار و تصاویر، بی رحمانه همه وجود جوان را از بین می برد.احتمال می دهم ده سال آینده بیشتر مردم دنیا آدم های غضبناک و عجول و بی هنری هستند که دولت ها باید مخارج آن ها را تقبل کرده تا آن ها به حیات بیهوده خود ادامه دهند.بیست سال دیگر در تمام کره زمین فقط انسان های بهره کش و هشیاری باقی می مانند که توانسته اند بشریت را تا حد یک کرم مضر ساقط کنند.

سلام آقا محسن،
موافقم که رسانه ها به خصوص، نقش مهمی در تعیین بسیاری از جهت گیری ها، تغییرات و ویژگی های دوره ی ما دارند.
همین طور موافقم که جای کتاب و فکر کردن های عمیق رو (حداقل در جامعه ما)، کانال ها و صفحات فضای مجازی گرفتن. البته که این ها در کشورهای مختلف، درجات متفاوتی دارن، اما در گسترش اون ها شکی نیست. با این وجود، حقیقتا به شخصه هنوز نمی تونم در مورد دنیای کنونی نظری قطعی بدم؛ همه چیز به نظرم پیچیده تر از پیش هست. شما به دریافتی از وضعیت بشر کنونی رسیده اید و من هنوز در معنای بودن خودم مانده ام!
در مدرسه، هم بچه هایی رو می بینم که عمیق فکر می کنن و حرف می زنن و هم بچه هایی رو که کوچکترین واژگانشون، عاریه از فضای مجازی هست؛ اما هرکدوم به شکلی کارهاشون رو پیش می برن.
من در هر دوره ای بارقه ای از نور رو هم می بینم؛ شاید ضعیف باشه یا کمتر از پیش بتونه کسانی رو گرد خودش بیاره، اما هست.
امیدوارم ما در جرگه ی آن مصرف کننده هایی که توصیف کرده اید قرار نگیریم.
خیلی ممنونم از حضورتون و بابت تاخیر در پاسخ، ازتون پوزش می خوام.
برقرار باشید!

سید محسن چهارشنبه 5 دی 1403 ساعت 15:51 http://telon4.blogfa.com

درود بر شما--اول=خاصیت فیلم این است که ما می گوئیم آن را دیده ایم و دیگر دیدن فیلم تابو نیست.حالا بهترش اینه که آن را تفسیر هم می کنیم که بسیار عالی است.هر چه که از عشق گفته شود باز قصه ناتمام خواهد ماند.این خاصیت عشق است.این فیلم دنباله فیلم سوته دلان است.یعنی عشق نه سن و سال می شناسد نه محدودیت فردی و اجتماعی .عشق بیننده را پرواز میدهد و مانند نوری که بر الماس می تابد برای هر فرد هزار رنگ تولید میکند.هرکس تعبیر خاص خودش از این فیلم را دارد و بنظر من تمام دیدگاه ها و گفته ها درست است./چون عشق را منعکس میکنند.صحنه ها و دیالوگها فقط کمک میکنند تا نور عشق اسانتر بر دل و جان بیننده منعکس شود.و ان چنان تابش عشق نورانی است که لکنت زبان فیلم در پاره ایی از صحنه ها به چشم نمی ایند.زیرا عشق ناجی است

سلام آقا محسن!
بله، درسته؛ دلیلتون در مورد خارج شدن فیلم از تابو بودن جالبه.
خیلی ممنونم بابت بیان نظرتون در مورد فیلم که اون رو از جنبه ی عشق بررسی کرده اید.
با احترام به نظر شما، «کیک..» رو فیلمی عاشقانه نمی دونم، هرچند خالی از آن نیست؛ شاید پیش درآمدی بر اون باشه. می شه گفت شروع تجربه ای از جانب زن برای پر کردن تنهایی اش هست که احتمالا به عشق هم منجربشه. جنبه ی جسمانی رابطه در این فیلم پررنگه و بیشتر، امروزی هست و همون طور که در متن هم عرض کرده ام، این دو در اکنون زندگی می کنن.
در سوته دلان، با چگونگی برخورد سه مرد با عشق مواجهیم و اونی که بیش از بقیه به کنه عشق پی می بره، همونیه که از نظر بقیه، عقب افتاده است(مجید/بهروز وثوقی). مجید شیفتگی ای داره که من براش از واژه ی «شیدا» استفاده می کنم؛ اون واقعا شیداست؛ از جنبه ی جسمانی عبور کرده و حتی نمی تونه لحظه ای از معشوقش چشم برداره.

خیلی ممنونم از حضورتون
و بابت تاخیر در پاسخ، پوزش می خوام.

Lunacy دوشنبه 3 دی 1403 ساعت 13:50 https://lunacy.blogsky.com/

فیلم را هنوز ندیده‌ام اما راجع به آن زیاد شنیده‌ام.

سلام،
امیدوارم فیلم رو ببینید و نظرتون رو در موردش بگید.
خیلی ممنونم از حضورتون.

مشق مدارا شنبه 1 دی 1403 ساعت 23:45

سلام
من هم فیلم رو دوست داشتم و خیلی فهمیدمش. دفن‌کردن آرزوها؛ هزاربار شکستن و دوباره برخاستن.

سلام،
خوش حالم که فیلم رو دوست داشته اید و با آن ارتباط گرفته اید.
سپاس برای مواردی از فیلم که اشاره کرده اید.
خیلی ممنونم از حضورتون.

ماهش پنج‌شنبه 29 آذر 1403 ساعت 12:12 http://badeyedel.blogsky.com

ارزیابیتون جالب بود مرسی

خواهش می کنم،
به مهر می بینید، سپاس.
خیلی ممنونم از حضورتون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد