فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

او که لب بست و دم از راز نزد...

جز تو دستان کسی شور در این ساز نزد

هیچ کس پنجه بر این ساز خوش آواز نزد

نیست نزدیکتر از تو به من اما باید

چای نوشید و زبان بست و دم از راز نزد

او که لب بست و دم از راز نزد می شکند

هیچ کس سنگ بر آن پنجره ی باز نزد

قسمت از اولِ خط ساز مخالف می زد

درد این است به میل دل من ساز نزد

سیب ممنوعه ترین میوه ی دنیای شماست

سیب سرخم که کسی بر تن من گاز نزد


                                                      (شیما شاهسواران احمدی)


پ.ن: شعر، اندکی خلاصه شده است.


۹۳
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد