دیشب تلویزیون بعد از مدت ها سورپرایزم کرد! یکی از شبکه ها «هامون» را پخش کرد و دیگری «ناخدا خورشید» را. دو تا از بهترین فیلم های تاریخ سینمای ما.
تماشای «هامون» بعد از مدت ها، خیلی لذتبخش بود؛ با این که بارها فیلم را تماشا کرده ام، اما مثل بار نخست برایم جذاب بود؛ تلاش های مذبوحانه ی حمید هامون (زنده یاد خسرو شکیبایی) برای نگه داشتن عشق اش، چه بغضی پشت اش دارد. "مهرجویی" چه خوب شخصیت پردازی کرده؛ خیلی از تصاویر فیلم با این که مربوط به اواخر دهه ی شصت هستند، اما هنوز هم مصداق دارند. نشانه ها درست در جای خودشان قرار گرفته اند. مخاطب به راحتی باور می کند که حمید هامون یک کتابخوان حسابی ست و معلومات و سواد بالایی دارد؛ این گونه است که شیفتگی مهشید (بیتا فرهی) به او، با این که اختلاف طبقاتی فاحشی با هم دارند، باورپذیر می شود. سکانس زیبای قرارشان در کتابفروشی، با آن نشان دادن مستقیم جلد کتاب ها، هنوز هم دیدنی ست.
حظ بردم از تماشای دوباره ی فیلم و با خودم گفتم حتی اگر "مهرجویی" فقط همین یک فیلم را هم ساخته بود، به اندازه ی کافی قابل احترام هست. فیلمی که برای خیلی ها از قدیم تا جدید خاطره شده است.
ناصر تقوایی
«ناخداخورشید» بی شک یکی از بهترین فیلمنامه های سینمای ما را دارد؛ "تقوایی" بسیار فرا تر از آداپته کردن فضای «داشتن و نداشتن» همینگوی با فضای جنوب ایران عمل می کند؛ دقت بالایی که او در همه ی جزئیات فیلم به کار برده، همچون پوشش کاراکترها، یا لهجه، عادات و از این قبیل، شناخت عمیق او را از آیت جغرافیا نشان می دهد. توجه به معماری، موسیقی و رنگ هم از آن جمله اند. شخصیت پردازی هایی که در خاطر ماندنی اند؛ از ناخدا خورشید بگیر تا ملول، مستر فرهان و تبعیدی ها. واقعا چندتای این بازیگران توانسته اند چنین بازی های درخشانی را در فیلم های بعدی شان داشته باشند؟
حیف که امثال "تقوایی" باید خانه نشین شوند تا نالایق هایی که از همه سو حمایت می شوند، برای فیلم های متوسط به پایین شان بودجه های میلیاردی بگیرند، حیف!
هامون در حین داشتن جاذبه فیلمی برای افول هم بود.
شکیابیی فقید بعد از هامون همیشه در فیلم هایش حمید هامون باقی ماند.
مهرجویی افول کرد و بیتا فرّهی ناپدید شد.!
این دیدگاه جالبیه؛ فیلمی برای افول.
واقعا اون مهرجویی کجا رفت؟ حیف و حیف.
سپاس که وقت گذاشتین و خوندین دوست گرامی ام.
و دقیقا، شناخت آداب و رسوم و عادت ها و فکرها و .... مردم یه محل(خواه شهرنشین باشه خواه روستایی یا ایلیاتی)، همون چیزیه که متاسفانه اکثریت فیلمسازها و نویسنده های ما، یا اصلا متفت نیستن که همچین چیزی کاملا ضروریه واسه یه قصه و یه روایت(چه فیلم چه داستان)، یا اینکه می دونن اما اصلا نمی تونن از توی کار اصطلاحا درش بیارن.
دست رو دو تا گزینه ی عالی زدی اسماعیل جان. من از جهاتی، ناخوداخورشید رو حتی از هامون هم قوی تر می بینم. در هر صورت، آدم از دیدنشون سیر نمیشن. همین رمزه "هنر"ه؛ وقتی واقعا هنر به کار رفته باشه.
من گمان می کنم خیلی هاشون واقف اند به چنین چیز مهمی، اما به خاطر سختی هاش به طرف ش نمی رن! چون مطالعه و کار زیادی می بره. متاسفانه کم کاری های برخی از رسانه ها همچون تلویزیون هم تو این قضیه موثره که سطح توقع مخاطب رو از آثار داخلی پایین می آره، البته منظورم عامه ی مخاطبان هست.
اما کاملا درست گفته ی و این چیزها خیلی مهمه توی کار.
به نظر منم ناخداخورشید کار قوی تری هست.
خیلی ممنونم که وقت گذاشتی و خوندی.
سلام
مطالب وبلاگتون عالیستتتت
درود..
خوش اومدی حسین جان.
لطف داری.
سپاس که وقت گذاشتی و خوندی.
جدی من دلم خواست هامون رو ببینم در حد یک هوسی که باید حتما برآورده شود، کاش من هم متوجه میشدم زمان پخشش رو و دنبال میکردم.البته فیلم دوم رو ندیدم و باید ببینم شما میگی خوبه حتما باید خوب باشد.
واقعا هامون از اون فیلماییه که آدم خیلی وقت ها هوس می کنه ببینه.
منم کاملا اتفاقی متوجه زمان پخش ش شدم!
«ناخدا خورشید» شب پیش (۳۱ تیر) دوباره پخش شد. هرچند سلیقه هم بی تاثیر نیست، اما فیلم درخشانیه.
البته شما لطف دارین.
سپاس که وقت می ذارین و می خونین.