سر کلاس هستم...، بیرون برف می بارد. تعداد دانش آموزان آن قدر کم است که نمی شود درس داد!
عکس،٬ منظره ی پشت مدرسه است.
آدم دلش ئه رای ئی کلاس و ئی منظره ی زور خاس تنگ میشه.
یاد روزهای برفی مدرسه بخیر.زور سپاس له حضورتان.
سلام...به به،چه منظره ای زیباودراماتیک است واقعا زیباست
لطف داری یوسف جان،به مهر می بینی.سپاس که می خوانی.
""برفشعریست از سپیدیِ خیره کننده""مخلصیم اسماعیل جان
درود مجید جان،حضورت همیشه حال من را بهتر می کند. خیلی ممنونم که هستی.و سپاس بابت این شعر قشنگت.ارادت!
دیگر هیچ چیز “شیرین” نیست جز خوردن یک قهوه “تلخ” با تــــو !
جالب بود این شعر.سپاس از حضورتان.
به به برف...
:)خدا را سپاس!خیلی ممنونم که می خوانید.
آدم دلش ئه رای ئی کلاس و ئی منظره ی زور خاس تنگ میشه.
یاد روزهای برفی مدرسه بخیر.
زور سپاس له حضورتان.
سلام...
به به،چه منظره ای زیباودراماتیک است واقعا زیباست
لطف داری یوسف جان،
به مهر می بینی.
سپاس که می خوانی.
""برف
شعریست از سپیدیِ خیره کننده""
مخلصیم اسماعیل جان
درود مجید جان،
حضورت همیشه حال من را بهتر می کند. خیلی ممنونم که هستی.
و سپاس بابت این شعر قشنگت.
ارادت!
دیگر هیچ چیز “شیرین” نیست جز خوردن یک قهوه “تلخ” با تــــو !
جالب بود این شعر.
سپاس از حضورتان.
به به برف...
:)
خدا را سپاس!
خیلی ممنونم که می خوانید.