- تو از حسینبنعلی چه میدانی؟
- او مقتدای راحله است. این سببِ اولبار بود که او را دانستهام.
- من یک بار او را دیدم که با اسیران نصرانی عیسیمسیح را به شفاعت گرفت که آشفتگی نکنند و بند از پایِ ایشان برداشت. هنوز هم این سخن در گوش است که فرمود «ما برای برداشتنِ بند آمدهایم، نه بند نهادن.»
- از او بسیار میگویند؛ و آنها که میگویند، چرا خودْ چون او نیستند؟
از دیالوگ های "روز واقعه" ،شهرام اسدی، ۱۳۷۳.
فیلمنامه ی این فیلم را بهرام بیضایی در سال ۱۳۶۱ نوشت که در سال ۱۳۶۳ توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان چاپ شد.
پ.ن:
٭ از بیرون صدای عزاداری می آید. خواننده در رثای عباس، دلگیر می خواند. هوا ابری ست و باد می آید. آسمان انگار که بخواهد ببارد. هیراد می گفت من به خدا گفتم که باران ببارد!... گفته ام برف هم ببارد.
٭ عنوان از حافظ