کولیان آمدند
سبدها پر از گلابی و
روسریها مملوِّ سکهها
سنگی به هوا انداختیم
رقص آغاز شد و
از کپههای آتش پریدیم
کره اسبها رم کردند
و ساعت دلتنگی
آسمان را شخم زد و
رد شد
پاهایم را شبدرها پوشاندند
سرت را گلهای شاهپسند
"کلارا خانس "
نوشتن در این هنگامه از شب...
سرم درد می کند؛ دلم برای نوشتن تنگ شده، باید بنویسم اگرچه حس و حال نوشتنم نیست.
دهم فروردین است.
این نخستین یادداشت من در سال نو است.
چه خوب که دکترها و پرستارها در میانه ی این همه تلخی، با ویدئوهای رقص هاشان، فارغ از مردمان خودخواهی که بار سفر بستند و یک بار دیگر یادآوری کردند که چرا این خاک سامان نمی گیرد، در میانه ی کرونا رقصیدند.
آری...!
همین است راهِ بی خواب کردن دژخیمان و شب پرستانِ سیاه پوش. راه رهایی از شب از دل شادی می گذرد.
پس باید جامه ی نو به تن کنیم، با هر نژاد و زبان و رنگ و جنسیتی، دست ها را در هم گره کنیم و دور هیمه ی آتش بچرخیم و برقصیم.
خانه تکانی را با کودکانمان انجام دهیم، هفت سین بچینیم، موسیقی را به جریان بیندازیم و از حزن و مویه دوری کنیم، اگرچه ما را احاطه کرده باشند.
کودکانمان باید بدانند معانی تک تک سین ها را.
این خاک همین گونه از پس سال ها آتش و رنج به ما رسیده است؛ با لالایی های مادرانمان پشت دار قالی و حکایت رشادت مردانمان وقتی هیچ کمکی به سنگرهاشان نمی رسید.
به جای گریستن، لبخند زدن را به کودکانمان بیاموزیم. احترام و قدرشناسی را بیاموزیم.
شادی را برای همه بخواهیم که هرکدام از ما قطعه ای منحصر به فرد در این هستی هستیم که دلیلی برای وجودمان بوده است.
برای همه ی دوستان و همراهان، دل خوش و تن سالم، روزیِ گشاده و خاطر جمع آرزومندم!
پ.ن:
عکس از آرمان صالحی، نوروز ۹۶، روستای تنگی سر.
درود بر شما---عذر میخواهم که پیام من ربطی به مقاله جنابعالی نداره امیدوارم در فرصت مناسب مقاله شما را مطالعه کنم---جمله زیر یک هدیه است
هم انتخاب با شماست.هم مسئولیت انتخاب با شماست. شما یا تاثیر پذیری را انتخاب
میفرمائید.یا تاثیر گذاری را--- با قصد خود بر جهان تاثیر بگذار و زنده بمان
درود و سپاس آقا محسن بابت حضور و هدیه های ارزشمندتان.
شاد باشید و بمانید همیشه.
این پستت
باید به نفس کشیدن ادامه داد، چون فردا باز خورشید طلوع میکنه. و کی میدونه جزر و مد فردا با خودش چی می آره...؟"
"دور افتاده" (رابرت زمه کیس؛ ۲۰۰۰
ویا این
پس واقعا این ژست های شیک پیش چشم دوربین ها و خبرنگاران، تکرار تاریخ تلخی ست که انگار تمامی ندارد.
روزایی که این پستا رو تو گرمای مرداد مینوشتین فک میکردین طاعون از نوع کوید 19 بغل گوشمونه؟ بالاخره طاعون هم یه بخشی از تاریخه
به شدتتتتتت معتقدم تاریخ تکرار میشه
خیلیییییی خوب مینویسن خیلی
اتفاقا به تازگی رمانی رو خوندم که از نابودی دنیا می گفت...؛ بله، تاریخ بارها تکرار می شه و خیلی چیزها به چشم خواهیم دید. امید که فقط تلخی هاش تکرار نشه و روزهای شیرینی هم در پی باشه.
سپاس از لطف و حضورتون. محبت دارید.
اسماعیل جان همیشه عالی هستی و بودی.
خسرو نفر مرکز تربیت معلم شهید مفتح شهرری ۷۸_۸۰
درود و سپاس از مهرت رفیق قدیمی!
خیلی خوشحالم کردی خسرو...؛ باورم نمی شه!
کلی خاطرات قشنگ برام زنده شد.
سپاس از این که اومدی؛ حتما تماس خواهم گرفت.
سلام سال نو مبارک. ب امید پایان درد و رنج و بیماری و ووو
درود و سپاس!
به امید روند کاهشی تلخی ها برای هستی.
سپاس از حضورتون.
سلام. منم سالی سرشار از خیر و خوبی و شادی و سلامتی براتون آرزومندم.
درسته تا شادی نباشه انگیزه زیستن و تکاپو و سازندگی تو آدما خیلی پایینه
درود!
واقعا خسته شده ایم از این حجم اخبار کرونا؛ پست های جورواجور از منابع جورواجور!
به امید روزهای بهتر.
سپاس از حضورتون.
سلام و درود بر عمواسماعیل عزیز!
واقعا منم دیگه حوصله ای برام نمونده نزدیک به 2،3 ماه در خانه ماندن آسون نیست هر چقدر هم تلویزیون ببینیم باز کل فکر و ذهن هممون شده کرونا و نمیشه بیخیالش شد ...
درود یوسف جان!
امید که این تعطیلیِ تحمیلی هرچه زودتر تموم بشه.
حوصله ی خودمون که هیچ، حوصله ی هیراد هم حسابی سر رفته.
سپاس بابت حضورت.
دعا کنید-مانند دعای فاتحین—-بدانید که این دعا قبلا استجابت شده است
سپاس آقا محسن که با خودتون انرزی مثبت می آرین.
دعا می کنیم.
خیلی ممنونم از حضورتون.