*افسانه های گمشده، با مگان فاکس [مستند]، جافری دنیلز، ۲۰۱۸
امتیاز: ۳/۵ از ۵
در این سری مستند، هر بار مخاطب با مگان فاکس همراه می شود تا درباره ی موضوعی تاریخی به جست و جوی تازه ای بپردازد... .
در قسمت نخست از فصل اول، به این موضوع پرداخته می شود که آیا در بین جنگجویان وایکینگ، جنگجویان زن هم بوده اند؟ در قسمت دوم درباره ی ماهیت «استون هنج»، در قسمت سوم به پیشینه ی قاره ی آمریکا و در قسمت چهارم به اینکه آیا جنگ تروا واقعا اتفاق افتاده است یا نه پرداخته می شود. این ها موضوعات تازه و جذابی هستند و این از نکات مثبت این سری مستند است. مثلا با گذشت سال ها، هنوز ما به درستی نمی دانیم که بنای استون هنج، چگونه بنایی ست؟ در کتاب های تاریخ هنر، بعضی آن را محل عبادت و بعضی مکانی مرتبط با ستاره شناسی گفته اند. اما به طور قطع علت بنای آن روشن نیست.
همراهی مگان فاکس به عنوان هنرپیشه ای هالیوودی، حداقل این مزیت را دارد که او می تواند به جاهایی سرک بکشد که برای هرکسی امکان پذیر نیست!
مستند همچنین در ردیابی هایش، علاوه بر علوم شناخته شده، گاه از علوم غریبه هم بهره می برد. مثلا مگان فاکس در مراسم کولی ها یا سرخپوست های محلی شرکت می کند؛ با اینکه ما طبیعتا برای باور کردن چیزی، به استدلال های منطقی رجوع می کنیم، اما باید بپذیریم که شناخت ما از هستی بسیار ناچیز است و توجه به متافیزیک، حداقل می تواند مسیرهای تازه ای را برای شناخت ناشناخته ها به روی ما باز کند.
اما ضعف اصلی این سری مستند، دقیقا از شیوه ی استدلال کردن های آن است. برای یقین پیدا کردن، استدلال ها باید از نوع استنتاجی باشند؛ یعنی درک یک مفهوم کلی بر اساس مفاهیمی باشد که درستی آن ها را پیش تر پذیرفته باشیم. اما حتی گاه از استدلال استقرایی هم بهره نمی برد که در آن، براساس مجموعه ای از یافته ها، یک نتیجه گیری به دست آید. مثلا صرفا از دلایلی که یک کارشناس درباره ی موضوعی بیان می کند، نمی توانیم یک نتیجه ی کلی بگیریم، به ویژه آن که موضوع انتخابی، یک موضوع چالشی باشد. این ضعف به ویژه در قسمت چهارم که درباره ی جنگ ترواست دیده می شود؛ آیا به خاطر پیدا کردن چند تکه سرنیزه، می توان استدلال کرد که در ناحیه ای، جنگ رخ داده است؟!
با این حال، مستند موفق می شود درهای تازه ای به افق هایی پنهان بگشاید و از آنجا که محصول یک شبکه ی تلویزیونی آمریکایی ست (شبکه ی تراول)، پس شیوه ی پرداختن به موضوعات، هم به لحاظ کارگردانی و هم مونتاژ و موسیقی، به اندازه ای جذابیت دارد که هر مخاطبی را با هر سن و سالی، با خودش همراه کند.
مستند جذابیست
سلام آقامحمد ضا،
بله، همین طوره.
خیلی ممنونم از حضورتون.
*هیچ چیزی در آینده ،وجود ندارد. که تبدیل به زمان حال، شود.این زمان حال است که به گذشته، تبدیل می شود.
سلام آقامحسن،
این جملات برام یادآور جمله ی معروف هراکلیتوس است که:«در یک رود نمی توان دو بار پا نهاد»، چرا که آب دائما در جریان است.
خیلی ممنونم از حضورتون.
سلام
توی هر مقوله و موضوعی این کمبود آموزش احساس میشود. گاهی فکر میکنم واقعاً ما همینطوری بزرگ شدیم و همینطوری کار میکنیم و همینطوری خانواده تشکیل میدهیم! و اغلب بچهها را هم همینطوری بزرگ میکنیم! بدون هیچ مهارتی و با کمترین آموزشهای اساسی...
البته خوشبختانه ادعامون بالاست
سلام حسین آقا،
بله، کاملا درسته.
آموزش رو محدود کرده ایم به جاهایی مثل مدرسه، غافل از اینکه برای بسیاری از امور نیاز به آموزش داریم. در حوزه ی فرهنگی و مراقبت از میراث، این ضعف به شدت دیده می شه.
بدتر اینکه همون اندک آموزش ها در مدارس یا دانشگاه ها هم کیفیتی رو که باید ندارن که بحث مدرک گرایی و ... پیش می آد.
در مورد ادعا هم که
خیلی ممنونم از حضورتون.
این موارد رو در تخت جمشید، کاشان ، اصفهان ، شیراز و ... زیاد دیدم و افسوس که حتی متولی درستی در این ابنیه نیست که مراقب میراث فرهنگی باشه...
بله متاسفانه همین طوره.
مدتی که در کاخ گلستان راهنما بودم، بارها از نزدیک این طور موارد رو می دیدم، که خیلی ناراحت کننده بود. واقعا نیاز به یک آگاه سازی اساسی داره.
خیلی ممنونم از حضورتون.