امروز بچه های یازدهم تجربی درباره ی جنگ گفتند و من یاد فیلم «گیلانه» افتادم؛ مادری که پسر یکی یک دانه اش را می فرستد جبهه و پسر، مجروح بر می گردد، جوری که برای کارهای معمولی اش هم کمک لازم دارد و گیلانه باید تر و خشکش کند.
گیلانه پیش از جنگ خانه ای محقر داشت و حالا هم همان خانه، اما باید پرستار پسرش هم باشد؛ او را به زحمت جا به جا کند و لای انگشتان پاهایش را پاک کند.
فاطمه معتمدآریا (گیلانه)، بهرام رادان؛ گیلانه (رخشان بنی اعتماد، محسن عبدالوهاب، ۱۳۸۳)
سلام
با آرزوی سالی سرشار از صلح و سلامتی و آرامش
بله این فیلم رو دیدم مثل دیگر داستانهای جنگ اندوه غریبی داره. فکر کنم همان بهتر که این بچهها چیزی از جنگ نمیدانند، تمام دلخوشی این یکی دو روزشان این بود که نزدیک امتحانات، مدرسه تعطیل بشه.
سلام،
سپاس و خیلی ممنونم بابت دعای خوبتون.
به نظرم طنز تلخیه!
بچه های مدرسه ی ما هم مدام بحث جنگ رو پیش می کشن؛ پایه های بالاتر نگاهشون جدی تره و پایه های پایین تر دنبال این هستن که وقت کلاس رو به هر شکلی بگیرن!
خیلی ممنونم از حضورتون.
چه دردآور
بله
خیلی ممنونم از حضورتون.