فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

نگهبان عبوس رنج خویش

جهان را بنگر سراسر
که به رختِ رخوتِ خوابِ خرابِ خود
از خویش بیگانه است
و ما را بنگر
بیدار
که هشیواران غم خویشیم
خشم‌آگین و پرخاشگر
از اندوه تلخ خویش پاسداری می‌کنیم
نگهبان عبوس رنج خویشیم
تا از قاب سیاه وظیفه‌ای که بر گرد آن کشیده‌ایم
خطا نکند
و‌جهان را بنگر
جهان را
در رخوت معصومانه‌ی خوابش
که از خویش چه بیگانه است!
ماه می‌گذرد در انتهای مدار سردش
ما مانده‌ایم و روز نمی‌آید!

«شاملو»