پرنده گفت: کوچ
درخت گفت: آه
پرنده کوچ کرد و رفت تا بهار
درخت ماند و انتظار
(افسانه شعبان نژاد)
پ.ن:
فیلم را علی رغم ضعف هایش دوست داشتم، چرا که از «عشق» می گفت در زمانه ای که نایاب است!
گیلان و رشت و بندرانزلی اش را شاعرانه به تصویر کشیده بود؛ دوربین سیال، و موسیقی کریستف رضاعی به جان پلان ها نشسته بود، با آن ترانه ی دل نشین...
زور سپاس له ئی پست فره خاس.
خواهش می کنم. به مهر می بینید.
زور سپاس له حضورتان.
این فیلم را تنهایی دیدم. در یکی از آن مرخصی های ساعتی. فکر کرده بودم به جای اینکه در تایم استراحتم بنشینم با آدمهایی که دوست شان ندارم، حرفهایی که دوست ندارم بزنم، بروم یک فیلم ببینم. و چقققدر بهم چسبیده بود...
به نظر منم، این فیلم در تنهایی بیشتر می چسبه. تصویر قشنگی از عشق داره...
سپاس که هستین!
منم اینُ دوست داشتم
خوشحالم که دوست داشتین،
سپاس که هستین!