سیمین دانشور نخستین اثرش را که «آتش خاموش » نام دارد، د ر۲۲ سالگی نوشت ودر ۲۷ سالگی چاپ کرد؛ البته این داستان مشق اول او بود.
وقتی که آن را به صادق هدایت نشان داد و نظرش را خواست، او به سیمین گفت: « اگر من به تو بگویم چطور بنویس و چکار کن دیگر خودت نخواهی بود ، بنابراین بگذار دشنامها و سیلی ها را بخوری تا راه بیفتی، من هم همین کار را کردم. »
پ.ن. ها:
- فردا قرار است داستان «رگبار» را در کانون ادبیات بخوانم...
- مجنون به نصیحت دلم آمده است
بنگر به کجا رسیده دیوانگی ام...
"ابوسعید ابوالخیر"
- حالم خوب است؛ خوب خوب! هیچ وقت به این خوبی نبوده ام...؛ پر از شور و هیجانم! دلم هوس چلومرغ خوشمزه و پرملاتی را کرده است با یک ترشی مشتی، ماست و خیار٬ و سبزی خوردن در کنارش! بعدش هم یک چای در لیوانی بزرگ و نگاه کردن به قفسه ای پر از کتاب...!
ئی پست و عنوان اش،زور خاسِ.
خوب و
سلامت و
موفق باشید همیشه.
خیلی ممنونم،
به مهر می بینید.
سپاس، شما هم سربلند باشید همیشه.
خیلی ممنونم از حضورتون.
سلام ... خیلی پر مغز و پر احساس بود متن زیبات ...
درود پیمان جان،
به مهر می خوانی.
خوشحالم که پسندیدی.
سپاس!