مادر: "یه بشقاب بکش بذار کنار مادر، غلامرضا نصف شب گشنهش می شه. تُنگ رو هم آب کن واسه جلال الدین. برای محمد ابراهیم هم زیر سیگاری بذار. مراقب باش ماه منیر حکماً قرصش رو بخوره، بیخوابی نزنه به سرش. ببینین داداشتون هم چی میخواد مهیا کنین. سر شب بخوابین بچهها که بتونین صبح زود پاشین، فردا خیلی کار دارین."
از دیالوگ های "رقیه چهره آزاد" به نقش"مادر" ؛ علی حاتمی؛ ۱۳۶۸.
روحشان شاد!
موسیقی کامکارها هم با آن رنگ و بوی ایرانی اش، عجیب به جان فیلم نشسته است.
روز زن را به تمامی زنان و مادران سرزمینم، به ویژه همراهان فرهیخته ام، تبریک می گویم. باشد که همواره دلشان گرم باشد.
پ.ن:
عنوان هم از دیالوگ های "مادر" است.
به من بیاموز مادر!
به من بیاموز
چگونه عطر،به گُلِ سُرخش باز می گردد
تا من به تو باز گردم
مادر!
به من بیانوز
چگونه خاکستر،دوباره اخگر می شود
و رودخانه،سرچشمه
وآذرخش ها،ابر
و چگونه برگ های پاییز دوباره به شاخه ها باز می گردد
تا من به تو باز گردم
مادر!
[غادة اسّمّان،غمنامه ای برای یاسمن ها_ترجمه دکتر عبدالحسین فرزاد]
روح زن عموشهربانو و مادرهای آسمانی شاد!
روژی ژن و روژی دالگ له دالگ ئازیز شما و آقای هیراد مبارک.
سپاس بابت این شعر زیبا.
روح همه ی درگذشتگان و از جمله درگذشتگان شما هم شاد؛ سپاس..
ئی روژه له ئیوه و دالگ و خویشه کانتان شاد!
خیلی ممنونم از حضورتان.