این هم نامه ی پر مهر یکی از شاگردان قدیمم که با اجازه ی خودش، آن را در این جا می آورم؛ برای او و همه ی دانش آموزانم از قدیم تا جدید آرزوی سلامتی و موفقیت می کنم.
..........
سلام به معلم عزیزم
سلام اقای بابایی
حالتون خوبه؟
من یکی از شاگردان شما هستم، البته ۳ سال پیش شاگرد شما بودم. سال سوم دبیرستان جابرابن حیان نسیم شهر.
شما دبیر حسابان و جبر من بودید.
و واقعا چه دبیری بودید و ما قدر ندونستیم، البته عادت ما ادم هاست که قدر چیزهایی که داریم رو ندونیم و بعدا افسوس بخوریم.
بی تعارف میگم شما بهترین دبیر من توی دبیرستان بودید و این رو واقعا بدون تعارف گفتم.
شما دبیری بودید که به من انرژی میدادید.
اما اون موقع من شاگرد اول کلاس نبودم و فکر نمیکنم شما من رو بیاد داشته باشید، من چند تا بعد اول بودم خخخ اخه میگن که همیشه اول ها واخر ها به یاد میمونن واون وسطی ها فراموش میشن.
شما یه روزی توی تخته ادرس وبلاگتون و ایمیلتون رو نوشتید اما چون اون موقع من کامپیوتر نداشتم و کلا از تکنولوژی عقب بودم یادداشت نکردم اما یه کلمه یادم موند و اون فلسفه های لاجوری بود.جزییات هیچوقت از یاد من نمیره و این کلمه فلسفه های لاجوردی موند توی ذهن من و الان که ساعت از دو نصفه شب هم گذشته و وسط تابستونه و من داشتم درس میخوندم نمییدونم چطوری این کلمه یادم افتاد و یه سرچ زدم و خدا رو شکر که ادرس بلاگفاتون رو پیدا کردم و اون جا هم ادرس اینجا رو گذاشته بودید و من اومدوم اینجا و دیدم که توی مرداد ۹۵ مطلب گذاشتید و خوشحال شدم که این جا سرمیزنید و این تنها راه ارتباط بین من و شما بود.
داشتم میگفتم که من شاگرد خوبی توی اون سال برای شما نبودم اما از ترم دوم سال سوم استارت رو برای کنکور زدم و در طول مسیر کنکور همیشه حرفای انرژی بخش شما بود که من رو به ادامه راه میکشوند یکی از حرفاتون که خیلی وقتا یادم میافته اینه((زندگی همیشه صحنه مبارزه است و هیچوقت اروم نمیشه))
این خیلی عالی بود و من به لطف شما دبیران خوب مدرسه و مخصوصا شما که واقعا میگم حرفاتون خیلی موثر بود تونستم رشته مهندسی معدن توی دانشگاه تهران و روزانه قبول شم٬
و این رو از لطف شما دبیران میدونم
و از همین تریبون(خخخ)از شما تشکر میکنم یه تشکر حسابی .
انشالله به ارزوهای قشنگتون برسید.
اگه هم غلط املایی زیاد بود ببخشید اخه توی تاریکی و با لپتاپ دارم تایپ میکنم.
راستی وقت نشد خیلی از مطالبتون رو بخونم اما من بعد زیاد سرمیزنم به شما
خیلی دوستون دارم خیلی خیلی
منتظر ایمیل پر مهرتون هستم
خدانگه دار
یه دنیا تشکر
یه دنیا بوس
حسین فاتحی
سهشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵ @ ۰۲:۲۵ ق.ظ
پ.ن:
حسین جان! شرمنده ام کرده ای. هرچه بوده انجام وظیفه بوده. واقعا شایسته ی این تعریف ها نیستم!
خبر موفقیتت برای من، بهترین خبر بود. هرکجا هستی، شاد باشی و سلامت.
منم خوشحال شدم که شما دبیر فردی هستید که روزانه مهندسی تهران دانشگاه قبول شده حس خوبی بود فکر کنم برای خود شاگرد بیشتر خوشحال شدم
:))
البته که ثمره ی تلاش یک معلم نخست در شاگردانش پدیدار می شه؛ امیدوارم این ها در دنیای بهتری زندگی کنن.
سپاس از مهرتان.
سلام آقای بابایی
این پست برای من که خیلی انرژی داشت
از اون پستایی بود که آدم به هوای خوندنشون حاضره ساعت ها وبلاگ ها رو بخونه تا لذت یه همیچین پستی براش جور شه
دمه حسین هم گرم که فلسفه های لاجوردی به خاطرش مونده
آقا اسماعیل شکر خدا جور شده سربازیمون رو تو آموزش پرورش بگذرونیم و ابلاغم هم مقطع دبیرستان نظری همین رشته خودمون ریاضیه...
به راهنمایی هاتون نیازمندم مخصوصا برای شروع سال تحصیلی...
درود حامد جان،
خوشحالم که برات جالب بود. لطف داری، سپاس!
امیدوارم که در فعالیت تازه تون موفق باشین.
خواهش می کنم، خوشحال می شم اگه کمکی از دستم بر بیاد انجام بدم.
چقدر جالب و هیجان انگیز
ممنونم محدثه خانم،
برای من که خیلی دلگرم کننده بود.
سلام
شما به من لطف دارید
در پاسخ به دوستم The Conqueror Worm
باید بگم که همین ویژگی های ایشونه که ,ایشون رو در ذهن من ثبت کرده.
چه قدر خوب میشه که دبیرهامون مثل ایشون چند بعدی باشن
درود حسین جان،
زنده باشی. لطف داری!
امان از دست تو:)
معلم ریاضی...پر از اونهمه انرژی مثبت که ذخایرش تا سال های بعد باقی میمونه....اونم مقطع دبیرستان....شما....کتاب وموسیقی و فیلم....انجمن شاعران و ...
باورنکردنی نیست....خییلی عجیبه :))
چرا معلمما نشدین واقعا؟
نه جدا واسه چی معلم ما نبودین؟ :)))
تبعیض نیس دیگ....اجحافه در حق ما !
:))
خیلی ممنونم، نظر لطف و محبت شماست!
واقعا این قدر عجیبه؟:))
لیاقتش رو نداشتیم لابد!:))
راستش اصلا فکر نمیکردم شما معلم ریاضی باشید فکر میکردم ادبیات یا تاریخ و حتی معلم ابتدایی تو ذهنم بود. یک معلمی که حسابان و جبر درس میده بعد کلی کتاب خوانده و فیلم میبینه و حتی پینک فلوید گوش میده آه چه معلم باحالی چرا ما از این معلم ها نداشتیم خوش به حال آنها که معلمشان شما بودید.
:)
با سپاس از لطف و محبت شما،
به نظرم یه معلم باید در زمینه های مختلفی مطالعه داشته باشه و از اون جا که ما با نسل جوان امروزی سر و کار داریم، باید روان شناس های خوبی هم باشیم و بتونیم با اون ها سر کلاس همدم بشیم. بیش تر کار من سر کلاس جلب اعتماد دانش آموزانم هست و این که قلبا بفهمن که من در کنارشون هستم و نه در برابرشون. وقتی که اون ها این رو درک کنن، بقیه ی چیزها درست می شه. خودشون می دونن که حالا وظیفه شون چیه.
خیلی وقت ها پیش می اومد که سر کلاس درباره ی فیلمی یا مقولاتی از این دست صحبت کنیم. هم برای من و هم برای اون ها، لذت بخش بود!
سپاس از حضور همیشگی تون.