دست میکشد به یخچال
سردش میشود
دست میکشد به تلویزیون
سردش میشود
دست میکشد به ضبطصوت
سردش میشود
دست میکشد به اجاقگاز
و پایش تا زانو در برف گیر میکند
سرد است این اثاث
سرد است این اتاق
سرد است این خورشید
سرد است این کوه
سرد است این مسیر
و هرچقدر پتو بکشی بر این خانه
گرم نمیشود
شلیک کن
مگر گلوله گرم کند تنِ این کولبرِ کُرد را...
"بابک زمانی"
پ.ن. ها:
٭معاون وزیر کشور فرموده اند:"نمی دانم واژه ی کولبر از کجا اختراع شده است."!
٭ نقاشی با عنوان "زنان کولبر کُرد"، از حشمت اردلان
شعرها و متنها همه زیبا... بخصوص اونی ک نوشته بود زمان رو به عقب برگردان..
خوشحالم که پسندیدین.
سپاس از حضورتون.
متوجه هستم که از بیکاری مجبور به انجام هستم ولی به نظرم جمله وزیر کشور درسته چون اونها در واقع قاچاقچی هستند. موضوع سختیه از یک طرف بیکاری و فقر و عدم توجه و از طرفی دیگر اجبار به انجام کولبری و بعد هم بدنی که تنها با گلوله گرم می شود.
در بیشتر نقاط مرزی، فقر بیداد می کنه. کولبری کاری سخت با دستمزدی ناچیز و انتخابی ناگزیره. اگه واقعا چاره ای بود، هیچ کدوم از این کولبران، تمایلی به انجام این کار نداشتن. مرگ از سرما، سقوط از ارتفاع، سکته های قلبی، مناطق مین گذاری شده و ... برای کاری که درصد کمی فقط برای یه کولبر می مونه.
بسیاری از این کولبرها زن هستند.
جمله ی معاون وزیر نوعی سفسطه ست؛ عامل فقر مناطق مرزی چه کسانی هستند؟! یعنی این مردمان کولبر به دنیا می آن؟!... در جایی که امکاناتی اعم از بهداشت و جاده در پایین ترین سطحه، چه کسانی باید مواخذه بشن؟!
مرگ شاید آرزوی خیلی هاشون باشه.
خیلی ممنونم از حضورتون.
بانا...بانا...خونانا
کولبران به راه کوه
لب های هزار شهریور تشنه را
به گشتِ زبان خود....خیس می کنند؛
تنفسِ تندِ آخرین تنگه
بوی بدآیندِ باروت گرفته است!
بانا... بانا...خونانا
با نان بریده
بر دو دست قسم
این سینه من است
که از مرز ماشه و گهواره های ماه می گذرد
بانا..بانا...خونانا
کِل می زند
زن بارداری در بِسملِ بلوط:
کُردِ کولبرِ من آیا
از خنجِ صخره و سیهه اژدها
خواهد گذشت...؟؟
بانا ..بانا...خونانا
چشمِ کبودِ کوه چه می گوید؛
شلیک نکن کوراکور!
فشنگ های این همه فاصله
روزی
سینه ریزِ خواهران ما خواهد شد....
سید علی صالحی
سلام و عرض ارادت
ان شاءالله به اتفاق عزیزان عزیزتون؛خاسُ خرم باشید.آمین.
درود و سپاس بابت این شعر قشنگ.
خیلی ممنونم؛ سلامت باشید.
سپاس از حضورتون.
خواستم داد شوم گرچه لبم دوخته ست
خودم و جدم و جد پدرم سوخته ست
#مهدی_موسوی
بخشی از یک ترانه
سپاس بابت این بیت و ممنون از حضورتون.
تاسف
خیلی ممنونم از حضورتون.