این شهر
شهر قصه های مادر بزرگ نیست
که زیبا و آرام باشد
آسمانش را
هرگز آبی ندیده ام
من از اینجا خواهم رفت
و فرقی هم نمی کند
که فانوسی داشته باشم یا نه
کسی که می گریزد
از گم شدن نمی ترسد.
"رسول یونان"
پ.ن.ها:
٭عنوان از دیالوگ های "هشت و نیم (½8)"، فدریکو فلینی، ۱۹۶۳.
به دوستانی که فیلم را ندیده اند پیشنهاد می کنم حتما ببیند؛ یک فیلم روان شناسانه ی عالی ست.
٭نقاشی با عنوان "صبحانه و مرد کور"، پابلو پیکاسو، ۱۹۰۳.
در اولین فرصت
خیلی هم خوب!
ان شالله که ببینید و لذت ببرید.
خیلی ممنونم از حضورتون.