ای کاش آب بودم
نهالی نازک به درختی گَشن رساندن را
یا نشای سست کاجی را سرسبزی جاودانه بخشیدن
یا به سیراب کردن لب تشنه یی
رضایت خاطری احساس کردن
"احمد شاملو"
با همه ی رنج هایی که در معلمی می کشم اما خوشحالم که حداقل گامی هرچند کوچک در راه آگاهی فرزندان سرزمینم برمی دارم؛ که شاید جرقه ای در ذهنشان بزند، که به تاریکی نروند.
خوشحالم که با حقوق اندکم، حداقل نان مردم را نمی بُرم، که از آخور این و آن نمی خورم، که برای رسیدن به فلان میز، مجیز هر پست فطرتی را نمی گویم...
خوشحالم که دم خور بچه هایی هستم که خیلی هاشان شبیه بچگی های خودم هستند.
با هم از چیزهایی که دوست داریم حرف می زنیم. بچه ها بی ترس از همه چیز می گویند و می پرسند و من اگر بدانم پاسخ می دهم.
دلم می خواهد همه شان لذت آزاد زیستن را حتی شده برای لحظه ای، بچشند.
در کنار هم لذت هایی را از موسیقی، شعر، فیلم و خاطره هامان می چشیم که ناب و خالص اند. پاک و دوست داشتی اند.
پ.ن:
گَشن به معنای به مرحله ی باروری رساندن است.
شما یکی از بهترین شغل ها را دارید و به خوبی میشه از نوشتن خاطرهاتون پی برد که معلمی شایسته هستین
خیلی ممنونم.
اگه آموزش و پرورش ما مسئولان درست وحسابی یی داشت، قطعا معلمی از بهترین شغل ها می بود!
محبت دارید؛ سپاس!
امیدوارم نظر شاگردها هم همین باشه!:)
خیلی ممنونم از حضورتون.
معلمی بهترین شغله
به نظرم اگه بهترین هم نباشه، قطعا جزء بهترین هاست.
اما این نگاه به روحیات و شرایط آدم ها خیلی بستگی داره.
خیلی ممنونم از حضورتون.