فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

ارزیابی شتابزده - ۲۷

خون شد - مسعود کیمیایی، ۱۳۹۸

 امتیاز:۳/۷۵ از ۵

 فضلی پس از چندسال بی خبری، به خانه ی قدیمی پدری اش برمی گردد که حالا قرار است توسط بساز و بفروش ها کوبیده و از نو ساخته شود. او سعی می کند اعضای خانه را دوباره دور هم جمع کند و خانه را پس بگیرد...

 فیلم آشکارا یادآور "قیصر" است؛ از داستان تا جزئیاتی چون لباس ها، لوکیشن ها، و حتی بازی سعید آقاخانی به نقش فضلی که تغییر اندکی در صدایش ایجاد کرده است و نوع نگاه کردن و حتی راه رفتنش، یادآور بهروز وثوقی ست. همچون فیلم قیصر، در اینجا هم قهرمان برای حل مسائلش به قانون متوسل نمی شود و خود یک تنه به دل ماجرا می زند؛ کنایه ای به دستگاه پلیس و قضا.

 فیلم پر از کنایه ها و استعاره هاست.

 خانه ی پدریِ فضلی را می توان استعاره ای از وطن دانست که جوانانش هرکدام به دردی اسیرند و از طرف دزدها و دلال ها در شرف ویرانی ست. تار پدر شکسته است و صدای موسیقی از آن بلند نمی شود.

 بازی مجموعه ی بازیگران فیلم، خوب است و بازی لیلا زارع به نقش فاطی، از بهترین هاست. سعید آقاخانی در نقش فضلی جا افتاده است.

 موسیقی و فیلمبرداری خوب است و فیلمنامه متوسط.

یک عروسی ساده - سارا زندیه، ۲۰۱۹

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

 نیوشا، از خانواده ای ایرانی ساکن آمریکا، پس از به هم خوردن نامزدی اش، از طرف خانواده اش برای ازدواج تحت فشار قرار می گیرد...

 فیلمی کمدی و عاشقانه که هرچه پیش می رود روان تر و بهتر می شود.

 تقابل فرهنگ ها، عمده ترین مایه ی فیلمنامه است و لحظات مفرّحی را خلق کرده است.

 فیلم به لحاظ فنی و، فیلمنامه و کارگردانی خوب است و بازی بازیگران درخشان است؛ تارا گرامی به نقش اصلی عالی ست و زوج ماز جبرانی و ریتا ویلسون چه خوب از کار درآمده است!

 فیلم ارزش مطالعات فرهنگی دارد.


و فیلم های:

٭گشت و گذار در جنگل - ژاومه کویت - سرا، ۲۰۲۱

امتیاز: ۳ از ۵.

فیلمی مهیج و سرگرم کننده درباره ی گروهی سه نفره که راهی سفری در اعماق آمازون می شوند تا درخت شفابخش را بیابند.

٭شب بازی - جان فرانسیس دالی، ۲۰۱۸

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

 یک کمدی اکشن جذاب با داستانی درگیرکننده که در یک شب از بازی های دورهمیِ چند نفر اتفاق می افتد.

چه سرسبز بود درّه ی من...

  فیلم با صدای راوی و تصویر پدر در حال قدم زدن در شیب درّه آغاز می شود. 

  صدای مرد: دارم اثاثم رو تو شالی که مادرم وقتی می رفت بازار رو دوشش می انداخت جمع می کنم تا از درّه ی خودم برم. این دفعه دیگه برنمی گردم. خاطره ی ۵۰ سال رو پشت سرم جا می ذارم. خاطره...، عجیبه که آدم خیلی از چیزهایی رو که چند لحظه قبل گذشته فراموش می کنه، اما خاطره ی حوادثی رو که سال ها پیش اتفاق افتاده روشن و واضح نگه می داره. خاطره ی مردها و زن هایی که مدت ها پیش مُردن. با این همه هنوز آدم با خودش می گه چی واقعیه، چی نیست؟ چطور می شه باور کرد که همه ی دودمانم از اینجا رفتن در حالی که صداشون هنوز تو گوشمه. نه! حاضرم چندین بار بگم نه، چون اون ها در ذهن من دارن واقعا زندگی می کنن. دور و بر زمانی که سپری شده حصار و پرچینی نیست. آدم می تونه برگرده و هر چی بخواد ازش برداره. البته اگه یادش بیاد. بنابراین منم چشم هام رو به روی درّه ی امروزی می بندم و اون رو همون طور که در بچگیم بود می بینم. درّه ی سرسبزی که به نظر من به اندازه ی دنیا وسعت داشت. زیباترین درّه ای که تا حالا دیده ام. (تصویر به زمان گذشته می رود و شیب درّه را نشان می دهد.) همه چی از وقتی به یادم می یاد که پسر کوچیکی بودم و همراه پدرم در درّه راه می رفتم. هنوز غبار و ذرات تیره رنگ معدن زغال سنگ اون قدر نبود که زیبایی درّه بتونه لطمه ای به اش بزنه، چون معادن زغال سنگ تازه داشتن پنچه هاشون رو به سمت مراتع و چمنزارهای سرسبز دراز می کردن. حتی حالا هم صدای خواهرم «اینکارا» رو می شنوم که ما رو از دور صدا می زد. (صدای اینکارا از دور که برای آنها دست تکان می دهد) همه ی خانواده ی ما تو معدن کار می کردن. کافی بود یکی زیر آواز بزنه تا تموم درَه از آواز پر بشه، چون آواز برای همشهری های من مثل بینایی بود برای چشم (کارگرهای معدن در حال برگشت از سر کار خسته همه آواز دسته جمعی می خوانند.)

  صدای راوی در بزرگسالی پس از مرگ پدر در معدن لحنی تلخ و حسرت خوارانه می یابد و جمله هایی که انگار از زبان جان فورد به زبان می آیند با لحن فیلم هایش درباره دورانی که سپری شدند و به راحتی در «ییلاق ذهن» حک می شوند: صدای مرد/ راوی انتهای فیلم: مردهایی مثل پدر من نمی تونن بمیرن. اون ها هنوز با منن و برای همیشه در خاطر من، محبوب و دوست داشتنی باقی خواهند ماند. به راستی درّه ی من چه سرسبز بود..

٭به نقل از مجله ی "دنیای تصویر"، شماره ی ۲۳۹، اردیبهشت ۱۳۹۳.

٭٭ چه سرسبز بود درّه ی من، جان فورد، ۱۹۴۱

ارزیابی شتابزده - ۲۶

قصه ها - رخشان بنی اعتماد، ۱۳۹۲

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

 فیلم در قالب روایتی امروزین از شرایط اجتماع،  به وضعیت حال شخصیت های فیلم های پیشین کارگردان می پردازد...

  آدم های قصه های رخشان بنی اعتماد را در چنبره ی شرایط سخت روزگار، اسیر می بینیم. هرکدام به سویی دست و پا می زنند، اما زنده اند و هنوز دست از تلاش برنداشته اند. در این بین، خانواده ی طوبا (از فیلم زیر پوست شهر) به نوعی مرکزیت دارند.

 سبک مستندگونه ی روایت، پرداختن به دغدغه های اجتماعی و سیاسی، و مرکزیت زنان از مولفه های آشنای فیلم های بنی اعتماد است.

 بازی ها، کارگردانی و گفت و گوهای خوب، از نکات مثبت فیلم است. در این بین، بازی فرهاد اصلانی، پیمان معادی و باران کوثری بیشتر به چشم می آید.

 سکانس نهایی فیلم که تنها با سه بازیگر و در وَن  فیلمبرداری شده است، به نظرم بهترین بخش فیلم و خود یک فیلم کوتاه عالی ست.

 فیلم همچنین به مقوله ی "رسانه" هم می پردازد؛ رسانه هایی که باید دردهای اجتماع را بازتاب دهند، محدود می شوند و فقط رسانه های "خودی" اجازه ی کار دارند.

آن شب - کوروش اهری، ۱۳۹۸

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

 زن و مردی با کودکشان، پس از یک مهمانی مجبور به اقامت در هتلی می شوند...

 معمولا فیلم هایی که در ژانر ترسناک ساخته می شوند مولفه های مشترک زیادی دارند که "آن شب" هم از آن ها بهره برده است؛ اما فیلم با توسل به داستانی روان شناختی، از سقوط جان سالم به در برده است. هتل انگار اتاقک اعتراف می شود و مجموعه ی حوادث، زن و مرد را به گذشته شان می برند و راه رهایی از شب را به آن ها نشان می دهند.

 فیلم بیش از هر فیلم دیگری، یادآور "درخشش" استنلی کوبریک است. به لحاظ فنی، قوی ست؛ فیلمبرداری، موسیقی، نورپردازی، صدا به خصوص، و کارگردانی درخشان است.

بازی شهاب حسینی در نقش اصلی و بازیگران آمریکایی ای که در نقش های کوچک ظاهر شده اند، قابل توجه است.

پ.ن:

 "آن شب"، محصول مشترک ایران و آمریکاست که با عوامل مشترک در آمریکا تولید و پخش شده است و در مجموع کار آبرومندی ست.

 

و فیلم های:

لوکا - انریکو کازاروسا، ۲۰۲۱

امتیاز: ۴ از ۵

انیمیشنی جذاب درباره ی موجودی دریایی که وقتی به خشکی می آید به شکل انسانی در می آید، با یک موسیقی دلنشین که داستانش در ایتالیای زیبا رخ می دهد.

خشم مردانه - گای ریچی، ۲۰۲۱

امتیاز: ۳/۵ از ۵

یک اکشن جذاب و خوش ساخت با تم انتقام و با بازی جیسون استاتهام، با فیلمنامه ای دم دستی.

به یاد آورد - یو مین سئو، ۲۰۲۱

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

 یک درام معمایی با داستانی پرکشش از سینمای کره.

آوای وحش - کریس سندرز، ۲۰۲۰

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

 جدیدترین نسخه ی ساخته شده از رمان "آوای وحش" جک لندن، با بازی هریسون فورد، نسخه ای جذاب و تماشایی ست.

ارزیابی شتابزده - ۲۵

زندگی دیگران - فلوریان هنکل دونسمارک، ۲۰۰۶

امتیاز: ۴/۷۵ از ۵

دهه ی ۸۰. یک افسر امنیت آلمان شرقی، مامور زیر نظر گرفتن زندگی یک کارگردان تئاتر می شود تا مقامات ارشد امنیتی بهانه ای برای ایجاد محدودیت و خانه نشین کردن او بیابند...

 فیلمی که در قالب پرداختن به محدودیت ها و مسائل نویسندگان و هنرمندان در دوره ی آلمان شرقیِ سوسیالیستی - که قابل تعمیم به همه ی سیستم های مشابه در کشورهای مختلف است- به ستایش آزادی اندیشه و رنج ها و تلاش های منادیان آن در این راه می پردازد.

 داستانی پرکشش و فیلمنامه ای درخشان، با شخصیت پردازی ها، فراز و فرودها و گفت و گوهای عالی و یک پایان منطقی و درست.

 بازی ها، کارگردانی، موسیقی و مونتاژِ فیلم، همه در اوج اند.

 از همان ابتدا با سیستم امنیتی آلمان شرقی(معروف به اِشتازی) آشنا می شویم. شیوه ی برخورد، بازجویی و تفتیش عقایدی که حتی به شخصی ترین حریم های مردم هم پا می گذارد. به کمک رنگ و نورهای سردِ فیلم، لحن و انتخاب واژگان گفت و گوها، و نوع قاب بندی ها، و رفتار کارمندانش با هم، تا وَن مخصوص حمل مجرمان، حسی از خفقان و بسته بودن روزن ها به مخاطب دست می دهد.

 در تضاد با موقعیت گفته شده، خانه ی کارگردان تئاتر و دوستانش، گرم و پر از موسیقی و کتاب تصویر می شود. لحظات عاطفی را انگار فقط در این محیط ها می توان دید.

 فیلم به خوبی نشان می دهد که چگونه این سیستم های به ظاهر شق و رق و منظم، از درون پر از لجن و دروغ و کثافت است و مامورانش چیزی جز غلامان حلقه به گوش سیستمی فاسد نیستند که هدفشان فقط حفظ همان سیستم است و بس، آن هم به هر قیمتی.

 پ.ن. ها:

٭ فیلم یک کلاس بازیگری ست.

٭ سازمان امنیت آلمان شرقی یکی از قوی ترین سازمان های اطلاعاتی زمان خودش بود؛در دهه ی۸۰، با هزاران کارمندش، تقریبا برای هر شهروندی یک پرونده داشت!


ارزیابی شتابزده - ۲۴

کلاغ - بهرام بیضایی، ۱۳۵۶

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

  با چاپ شدن تصویر دختری گمشده در روزنامه، خانواده ی اصالت درگیر جست و جو برای یافتن او می شود...

 فیلمی درباره ی شناخت، و درباره ی گذشته ای از دست رفته.

  فیلمنامه ای حساب شده با داستانی پر کشش و کاراکترهایی که با کنش هایشان به خوبی به مخاطب شناسانده می شوند.آسیه(پروانه معصومی) زنی ست متعادل. او که معلم کر و لال هاست، فقط در مدرسه می خندد و عالم(آنیک) زنی ست که در گذشته اش زندگی می کند. توجه به جزئیات در فیلمنامه و به همین صورت در طراحی صحنه عالی ست. 

 نگاه فیلم به تهران امروز، در مقایسه با دیروز، نگاهی سرد، پر تنش و ناموزون است.

 موسیقی فیلم از شیدا قرچه داغی، درخشان است.

پ.ن:

 مجموعه پست های "ارزیابی شتابزده"، شامل مروری سریع درباره ی فیلم هایی ست که تنها یک بار تماشا شده است. بدیهی ست که برای فیلم های عمیق تری همچون فیلم های بهرام بیضایی، تماشای یک باره ی فیلم کافی نیست، چرا که پر از ظرایف و جزئیاتی ست که چه بسا در نگاه نخستین، پنهان مانده باشد.

باد ما را خواهد برد - عباس کیارستمی، ۱۳۷۸

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

  یک گروه فیلمسازی برای ساختن فیلمی مستند از مراسم مرگ پیرزنی در آستانه ی مرگ، راهی روستایی می شوند...

 روایتی مستندگونه که بر مدار کاراکتر اصلی که از قرار مهم ترین فرد گروه فیلمسازی ست می چرخد؛ چرخه ای که می توانست کوتاه تر باشد و عمیق تر، اما نیست. اگرچه طنز باریکی در آن جریان دارد که گاه از ملال آن می کاهد. رفتار و گفتار کاراکتر اصلی و آن شتابی که دارد و ماشینش که در جاده ی روستایی گرد و خاک به راه می اندازد، در تضاد با تصاویر کارت پستال گونه از روستا و آن آرامشی ست که مردمانش دارند. انتخاب نماها از روستا و کلا لوکیشن ها، از نقاط مثبت فیلم است. روستا آرام و پر نور و گرم تصویر می شود و تصویری که از روستائیان در فیلم می بینیم، نه عامّی که اغلب دارای جهان بینی و بینشی ست که احترام مخاطب را برمی انگیزد. حضور پررنگ زنان در فیلم قابل توجه است.

 با اینکه گروه برای مراسم مرگ به روستا آمده اند، اما صرفا انجام دادن کارِشان برایشان اهمیت دارد و گویی مرگ امری روتین و معمولی ست، در حالی که روستائیان نگاه متفاوتی به آن دارند. کاراکتر اصلی البته به مرور تغییراتی درش ایجاد می شود. 

  اگرچه پایان فیلم قابل قبول است، اما نسبتِ پرداختن به آن در مقایسه با بقیه ی فیلم کم است و آن تاثیری را که باید ندارد.

پ.ن:

فیلم به بهانه هایی همچون استفاده از شعرهای فروغ و خیام، اجازه ی نمایش نیافت و به محاق توقیف رفت.

میناماتا - اندرو لویتاس، ۲۰۲۰

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

 یوجین اسمیت عکاس آمریکایی با گذشته ای پر فروغ و روزگاری ناخوش، برای عکاسی از وضعیت مردمانی که به وسیله ی ضایعات ناشی از تولیدات یک کارخانه ی شیمیایی دچار بیماری شده اند، به ژاپن می رود...

 فیلمی واقعگرایانه و متعهد، درباره ی اثرات مخرب کارخانه های تولید مواد شیمیایی که نشان می دهد چگونه خودخواهی های سرمایه داران صنعتی، می تواند به فجایعی تراژیک بیانجامد.

 جانی دپ در نقش یوجین اسمیتِ دائم الخمر، خود را در آن ناحیه از نو پیدا می کند.

 موسیقی مدرن است و فیلمبرداری و کارگردانی خوب است. اما فیلمنامه ایرادهای اساسی دارد. یوجین اسمیت بزرگ را آن طور که باید نمی بینیم، تصاویری پراکنده و ناپخته که نمی توانند کاراکتر درستی از او بنمایانند. پرداخت شخصیت ها و از جمله زن ژاپنی همراهِ عکاس، ضعف دارد. همچنین، فیلم در لحظه هایی از ریتم می افتد. با این حال پایان بندی درخشانی دارد.

پ.ن:

یوجین اسمیت از جمله ی برترین عکاسان تاریخ بود و نگاه ویژه ای در عکاسی داشت.

ارزیابی شتابزده - ۲۳

کوبو و دوتار - تراویس نایت، ۲۰۱۶

امتیاز: ۴ از ۵

ژاپن باستان. زندگی کوبو که از مادرش مراقبت می کند، توسط شبحی انتقام جو به چالش کشیده می شود...

 انیمیشنی صاحب سبک در طراحی و داستان که اگرچه توسط غربی ها ساخته شده است، اما به شدت ژاپنی ست! از طراحی کاراکترها تا موسیقی، رقص و نمایش آداب و رسوم ژاپنی و البته اُریگامی که نقش اصلی را در پیشبرد داستان دارد. فیلم به طرز خلاقانه ای این هنر ژاپنی را به خدمت می گیرد.

زندگی من به عنوان یک کدو - کلود باراس، ۲۰۱۶

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

  پسربچه که توسط مادرش کدو خوانده می شود، پس از آن که به طور تصادفی باعث مرگ مادر می شود، به یتیم خانه ای سپرده می شود...

  انیمیشنی روان شناسانه و متفاوت به لحاظ طراحی و داستان. روایت تنهایی و مسائل کودکان بی سرپرست.

 داستانی به ظاهر ساده درباره ی دنیای کودکان، اما مدرن که صادقانه به دنیای چنین کودکانی می پردازد و آن ها را با پرسش هایی عمیق رو به رو می کند.

روزی روزگاری سینما [مستند] - شهرام میراب اقدم ، سام ارجمندی، ۱۳۹۲

امتیاز: ۳/۵ از ۵

 مستندی درباره ی تاریخچه ی سینماهای تهران.

 تلاش سازندگان فیلم در بررسی تاریخچه ی سینماهای تهران قابل تقدیر است(در فیلم حداقل ۱۰۰ سینما را می بینیم.)، اما متمرکز نبودن روی موضوع و ضعف مونتاژ و مسائل فنی، آن خروجی ای را که باید، به دست نمی دهد. از جمله، موسیقی های انتخابی روی تصاویر خوب نیست.

 یا اینکه صرفا پرداختن به سینماهای خیابان لاله زار، یا مسائل و مشکلات آپاراتچی های سینما خود می تواند موضوع مستندی بلند باشد حال آن که سازندگان فیلم سعی کرده اند از همه چیز حرف بزنند و همین، هم فیلم را از یکدستی و ریتم مناسب انداخته است، و هم در مورد موضوع مورد نظر حق مطلب را ادا نکرده است.

با این حال در فیلم، عشق سازندگان به سینما به روشنی حس می شود و تصاویری از سینماهایی را می بینیم که سال هاست حتی ردّی از آن ها باقی نمانده است.

ارزیابی شتابزده - ۲۲

زنده باد... - خسرو سینایی، ۱۳۵۸

امتیاز: ۲/۷۵ از ۵

 پاییز ۱۳۵۷؛ یک مبارز در حین تظاهرات خیابانی به خانه ای پناه می برد...

 داستانی پرداخت نشده با بازی های متوسط (به استثنای ثریا قاسمی) و کارگردانی ضعیف. البته در زمانه ی خودش، حداقل فیلم متفاوتی بوده است.

 تصویر فیلم از ساواکی ها، جالب و متفاوت با فیلم های بعدش است.

پ.ن: فیلم تنها چهار روز به نمایش درآمد و پس از آن توقیف شد.

جهان با من برقص - سروش صحت، ۱۳۹۸

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

 دوستان جهان(جهانگیر)، چند وقت مانده به مردنش، دور او جمع می شوند...

 فیلمی در ستایش زندگی.

حضور علی مصفا در نقش جهان که حالا برای چنین نقش هایی خودش یک تیپ به حساب می آید، بخش اعظم خلاء های فیلمنامه را پوشانده است.

فیلم در رساندن حرفش موفق است و در مجموع گرم و دلپذیر است.

مدفن کرم های شب تاب - ایسائو تاکاهاتا، ۱۹۸۸

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

ژاپن؛ روزهای پایانی جنگ جهانی دوم. سیتا و ستسوکو پس از مرگ مادرشان آواره می شوند و سیتا سعی در مراقبت از خواهرش دارد...

داستانی تلخ و گزنده از مصائب جنگ و پیامدهای آن برای کودکان که در عین حال به نقد آن شرایط از بُعدهای دیگر هم می پردازد.

طراحی کاراکترها، فیلمنامه، کارگردانی و موسیقی درخشان.

فیلم ارزش مطالعات تاریخی و فرهنگی دارد.

پ.ن: فیلم محصول استودیوی جیبلی ست. این استودیو که توسط هایائو میازاکی و ایسائو تاکاهاتا پایه گذاری شد، از مهم ترین استودیوهای تولیدکننده ی انیمیشن در جهان است که با داستان ها و طراحی هایش، آثاری صاحب سبک و درخشان به دنیای سینما عرضه کرده است. شهر اشباح، همسایه ی من توتورو، پونیو بر صخره ی کنار دریا، قلعه ی متحرک هاول، پرنسس کاگویا و... همگی از تولیدات این استودیو هستند.

ارزیابی شتابزده - ۲۱

  سردار ساسانی می گوید تا اسیر تازی را به پرسش بگیرند: 

 《ویرانه چرا می‌سازند؟ آتش چرا می‌زنند؛ سیاه چرا می‌پوشند؛ و این خدایی که می‌گویند چرا چنین خشمگین است؟

مرگ یزدگرد - بهرام بیضایی، ۱۳۶۱

امتیاز ۴/۷۵ از ۵

 یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، در گریز از میدان جنگ به آسیابی پناه می برد و در آن جا کشته می شود...

 در ابتدای فیلم، چند خط نوشته می آید که از کشته شدن یزدگرد به دست آسیابان حکایت دارد، آن هم بنا به روایت "تاریخ"!  پرسشی ساده که مخاطب را به درون آسیابی با شش کاراکتر اصلی می کشاند؛ جایی که داستان گسترش می یابد و عمق می گیرد. داستانی تراژیک که در اصل از آنِ خانواده ای ست و می توان آن را به تاریخ یک خاک تعمیم داد.

 شاکله ی فیلم در واقع همان نمایشی ست که بیضایی پیش تر به روی صحنه برده بود و اندک تغییراتی در آن صورت گرفته است؛ میزانسن ها، بازی در بازی ها، تغییر نقش ها و بازی با صورتک شاه، همان است. با این حال آیا مخاطب عام آن را یک تئاتر می داند؟ پاسخ به این پرسش بسیار مهم است چرا که به نظرم بیضایی موفق شده است به شکلی عالی، بین سینما و تئاتر پل بزند. 

فیلم داستانی پر تعلیق و پرکشش دارد و گفت و گوهایی که انگار از دل همین زمانه آمده است.

  مسئله ی زبان، از مٶلفه های برجسته ی فیلم است؛ زبانی که کاراکترها بدان سخن می گویند، در عین اینکه زبان دوران و شرایط آن هاست، امروزی و برای مخاطب قابل درک است. 

  مجموعه ی بازیگران، از جمله سوسن تسلیمی و مهدی هاشمی، بازی های درخشانی از خود به یادگار گذاشته اند.

 فیلم ارزش مطالعات تاریخی و فرهنگی هم دارد.

پ.ن:

 بیضایی فیلم را در شرایط سختی ساخت؛ کمبود امکاناتی که البته تلویزیون به عنوان سرمایه گذار فیلم، داشت اما از روی ناآگاهی یا عمدا آن را دریغ کرد. تهدیدهایی که از جانب عده ای، گروه را تهدید می کرد، و جغرافیایی که فیلم در آن ساخته شد، از جمله ی این سختی ها بود.

 فیلم جز در جشنواره ی فیلم فجر، هرگز به نمایش عمومی در نیامد و به محاق توقیف رفت.

ارزیابی شتابزده - ۲۰

چریکه تارا - بهرام بیضایی، ۱۳۵۸

امتیاز: ۴/۵ از ۵

  تارا که بیوه زنی ست، پس از بازگشت از ییلاق، با چند خواستگار رو به رو می شود. همزمان، شمشیر قدیمی پدربزرگش، او را با مردی تاریخی رو در رو می کند...

  چریکه به آواز یا داستانی حماسی گفته می شود؛ پس مخاطب از ابتدا آگاهی دارد که با داستانی معمولی رو به رو نیست.

بیضایی، علاقه ی دیرینش به تعزیه را در تار و پود فیلم می گنجاند؛ همزمان دو تعزیه می بینیم. تعزیه ای که در روستا اجرا می شود و تعزیه ای که تارا خود بازیگر آن است.

  در سینمای ما، فیلمی نو و نامتعارف به لحاظ فرم و مدرن به لحاظ محتواست. بیضایی موفق می شود به شکلی بیرونی، برخورد تارا با دغدغه های ذهنی اش را به نمایش بگذارد که البته ممکن است برای هر مخاطبی روشن نباشد.

 بازی ها عالی، و سوسن تسلیمی به نقش تارا، یک انتخاب فوق العاده است.

 فیلم به لحاظ نشان دادن بخشی از آداب و رسوم مردم روستایی، و نمایش تعزیه، ارزش مطالعات فرهنگی دارد.

پ.ن:

 متاسفانه این فیلم توقیف شد و هرگز به نمایش عمومی درنیامد و تنها در چند جشنواره ی خارجی به نمایش گذاشته شد. گفته می شود که نخستین فیلم توقیفی پس از انقلاب است. مسئولان وقت فرهنگی کشور، هرگز نتوانستند ارزش های بالای فیلم را درک کنند و به سادگی جلوی نمایش یکی از نامتعارف ترین فیلم های سینمای ما را گرفتند.

قانون حیات

هرکس می‌بایست از پسِ تجربه‌هایش، زندگی را درک کند، اما هنگامی که به این درک نائل‌ می‌آییم، دیگر فرصتی برای زیستن نداریم؛ و این قانونِ حیات است .


برگرفته از مصاحبه ای با "آندری تارکوفسکی"

بشنوید:https://s18.picofile.com/file/8434759726/4

_688178460899676066_1_.mp3.html

ترانه ی "بعدِ مرگم" با صدای علی نظری، از فیلم گوزنهای مسعود کیمیایی.

به باد می روم...

دیوید: «یه مردی رو می‌شناختم که کور بود. وقتی چهل سالش شد جراحی کرد و بینائیش رو به دست آورد.»

دختر: «چطوری بود؟»

دیوید: «اولش خیلی خوشحال بود. چهره‌ها، رنگ‌ها، منظره‌ها. ولی همه‌چی تغییر کرد. دنیا بدبخت‌تر از اون بود که تصور می‌کرد. هیچ کس به اش نگفته بود چقدر کثافت اونجاست. چقدر زشتی. همه جا زشتی می‌دید. وقتی کور بود، عادت داشت با یه تیکه چوب تنهایی از خیابون رد بشه. وقتی بینائیش رو به دست آورد، از همه چی می‌ترسید. شروع کرد توی تاریکی زندگی کردن. هیچ وقت از اتاقش بیرون نمی اومد. سه سال بعد هم خودش رو کشت.»


از دیالوگ های فیلم "مسافر"، آنتونیونی، ۱۹۷۵

دیوید: جک نیکلسن


عنوان از حسین منزوی

ارزیابی شتابزده - ۱۹

به سوی طبیعت وحشی - شان پن، ۲۰۰۷

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

کریستوفر، پس اندازش را به خیریه ای می بخشد، خانواده اش را ترک می کند و دست خالی به سفری به سوی آلاسکا می رود...

 فیلم درامی زندگی نامه ای ست؛ تصویری خواستنی از کریستوفر و دنیایش به ما نشان می دهد و در ستایش زیستنی آزادانه است. می توان آن را صرفا ماجراجویانه دید، اما در هرحال مفاهیم عمیقی از فلسفه ی زیستن و شناخت هستی را به مخاطب عرضه می کند.

 کارگردانی و مونتاژ عالی ست.

 فیلم ترانه های خوبی دارد.

میچل ها علیه ماشین ها - جف راو، ۲۰۲۱

امتیاز: ۴ از ۵

با قبولی کیتی در دانشگاه، خانواده ی میچل ها تصمیم می گیرند او را تا دانشگاه همراهی کنند...

 فیلمی مفرّح در ستایش خانواده، و در حالت جزئی تر، چالش های پدر و دختر و اختلاف نسل ها.

 تکنولوژی یی که بین آدم ها فاصله انداخته است و ماشین هایی که می توانند بسیار خطرناک باشند. فیلم البته به تعادلی در این مورد می رسد.

 طنز فیلم جا افتاده و طراحی کاراکترها جذاب است. یک خانواده ی فوق العاده در داستان شکل گرفته است. طراحی پدر عالی ست.

 فیلم بی پروا فانتزی، رویا و واقعیت را در هم می آمیزد، بی آن که به یکدستی اثر لطمه ای بخورد، و این از نقاط قوت آن است.

ارزیابی شتابزده - ۱۸

شنای پروانه - محمد کارت، ۱۳۹۸

امتیاز: ۴/۵ از ۵

  فیلمی از شنا کردن پروانه در استخر، در محله پخش می شود...

 یک درام استخوان دار، یکدست و خوش ساخت، با فیلمنامه ای درخشان و موسیقی یی مدرن.

 جغرافیایی که از محلّه ای پایین دست اجتماع ساخته می شود، با کاراکترهایی باورپذیر، داستانی پرکشش، خشن، تلخ و به روز را روایت می کند تا یکی از بهترین فیلم های سینمای اجتماعی ما شکل بگیرد. 

 داستان به نوعی درباره ی لُمپنیزمی ست که قدرت جاری در این گونه محلّه هاست. از این نظر، فیلم  ارزش مطالعات اجتماعی دارد.

فیلم در دل جغرافیای جمعی، به درون کاراکتری فردی می رود و مخاطب را با خودش به زیر پوست کثیف شهر می برد.

وی مثل وندتا - جیمز مک تیگو، ۲۰۰۵

 امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

 در انگلستانِ سال ها بعد، وی(V) آنارشیستی با نقاب گای فاکس، در پی براندازی حکومت دیکتاتوری حاکم است...

 فیلمی آرمانخواه در ژانر علمی تخیلی سیاسی ست. حرف ها منحصر به زمانه ی خاصی نیست؛ حکومتی دیکتاتور که بر همه چیز کنترل دارد و به راحتی مخالفانش را سرکوب می کند در برابر آن هایی که سعی در آگاهی عامه ی مردم دارند و در این راه تا پای جان می روند.

 بهره گیری قدرت حاکمه از رسانه ها و از جمله تلویزیون برای لاپوشانی و تحریف واقعیات، از مؤلفه های مهم فیلم است.

 گفت و گوهای دو کاراکتر اصلی، با جملاتی از کتاب های نویسنده های نامداری چون شکسپیر، در قالب فیلم جا افتاده است و به شخصیت پردازی کاراکتر اصلی کمک زیادی کرده است.

پ.ن:

گای فاکس یک انگلیسی کاتولیک مذهب بود که در قرن هفدهم، در توطئه ی معروف به "باروت"، که در پی منفجر کردن ساختمان پارلمان و کشتن پادشاه بود، مواد منفجره را کار گذاشت.

  

سانشوی مباشر - کنجی میزوگوشی، ۱۹۵۴

امتیاز: ۴ از ۵

 در قرن یازدهم، زنی به همراه دو فرزندش برای دیدن شوهر در تبعیدش راهی سفری پر خطر می شوند...

 از فیلم های کلاسیک سینمای ژاپن، با داستانی واقعگرایانه و تراژیک از سیستم فئودالی و برده داری در آن دوران.

  فضاسازی ها و جغرافیا و بازی بازیگران و گفت و گوها، در مجموع فیلمی یکدست درباره ی آن بازه ی زمانی را ساخته است. میزوگوشی روایتی صادقانه از خشونت و پلشتی حاکم بر زندگی برده ها را به تصویر کشیده است و یکی از به یادماندنی ترین کاراکترهای "مادر" را خلق کرده است.

 قدرت فیلم در رئالیسم جاری در آن است.

 تقریبا در تمام طول فیلم موسیقی شنیده می شود.

ارزیابی شتابزده - ۱۷

سرزمین خانه به دوش ها - کلویی ژائو، ۲۰۲۰

امتیاز: ۴ از ۵

 فرن(فرنسیس مک دورمند) پس از تعطیلی کارخانه گچ محل زندگی اش، با یک وَن در پی مسیری نامعلوم راه می افتد...

  فیلم درامی مستندگونه است که به تنهایی، رهایی و مرگ می پردازد. اراده ی آدمی برای تعیین چگونه زیستن و حتی مرگش، تم اصلی فیلم است، هرچند این امکان همیشه میسر نمی شود.

 داستانی ساده، با فیلمبرداری، کارگردانی و موسیقی یی درخشان دارد. استفاده از خانه به دوش های واقعی، رئالیسم اثر را قوی تر کرده است. 

فرنسیس مک دورمند بی نظیر است؛ فیلم بر مدار بازی و به ویژه صورت او می گردد.

پ.ن:

 مک دورمند با کسب سومین اُسکار بازیگری به خاطر این فیلم، و نیز اُسکار بهترین فیلم(به عنوان تهیه کننده)، رکورد دار بیشترین دریافت این جایزه  بین بازیگران زن تاریخ سینما شد.

دختر گمشده - دیوید فینچر، ۲۰۱۴

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

  در پنجمین سالگرد ازدواج ایمی و نیک، ایمی به طرزمشکوکی ناپدید می شود...

 فیلم داستانی معماگونه، پرکشش و پرتعلیق دارد و به مسائل مختلفی از جمله روابط زناشویی می پردازد.

 پرداختن به قدرت رسانه، از نقاط قوت فیلم است؛ اینکه چطور رسانه ها در داوری مخاطبانشان تاثیر گذارند و بعضا می توانند ورق بازی را برگردانند!

 فیلم به لحاظ فنی قوی ست، کارگردانی و توجه به جزئیات و بازیگری در آن خیلی خوب است. رُزمند پایک به نقش ایمی، کاراکتری قدرتمند را به تصویر می کشد که جنبه ی نوار فیلم را قوی کرده است. اما داستان در اواخر فیلم کم می آورد؛ فیلمنامه پرسش هایی را بی پاسخ می گذارد و پایانش جا نیفتاده است.

ارزیابی شتابزده - ۱۶

وُلف واکرز- تام مور، راس استوارت، ۲۰۲۰

امتیاز: ۴ از ۵

  انیمیشنی با رنگ و بوی افسانه ها و اساطیر کهن که اگرچه از کلیشه ها تهی نیست اما طراحی و گرافیک خاصی که سازندگانش در نظر گرفته اند، آن را به اثری خاص و دلپذیر تبدیل کرده است.

  فیلم انگار معاشقه ی نقاشی و موسیقی در ایرلندِ چند سده پیش است. خبری از طراحی سه بعدی کامپیوتری نیست؛ جنگل، شهر، گرگ ها و آدم ها طراحی دو بعدی ویژه ای دارند.

فیلمنامه اما حفره هایی دارد.

پ.ن:

بشنوید: https://s19.picofile.com/file/8431713050

/Running_With_the_Wolves_AURORA_1_.mp3.html

ترانه ی فیلم با عنوان running with the wolves از Aurora

زنان کوچک - گرتا گرویک، ۲۰۱۹

امتیاز: ۳/۵ از ۵

  جدیدترین نسخه ی ساخته شده از رمان معروف لوئیزا می الکوت.

  پس از سکانس نخست، فیلم در پی معرفی کاراکترها، با پلان ها و سکانس های از هم گسیخته و گاه تکراری (همچون مجالس رقص) حدود نیم ساعتِ ملال آور را پشت سر می گذارد که کارگردانی و موسیقی در این ملال سهمی مهم دارند. سپس داستان جان می گیرد و راه می افتد. 

به شخصیت پردازی ها توجه کافی نشده است و موسیقیِ فیلم تازگی یی ندارد.

  فیلم با یک پایان سرخوشانه به پایان می رسد.

  در هر نسخه ی نویی از یک اثر ادبی، همیشه این پرسش مطرح می شود که چرا باید این نسخه ساخته شود؟ اگر بازسازی، حرف تازه ای برای گفتن نداشته باشد، اساسا برای چه ساخته می شود؟  

پ.ن:

نسخه ی "زنان کوچک" از گیلیان آرمسترانگ(۱۹۹۴)، بهترین نسخه ای ست که از این رمان دیده ام.

تک تیرانداز - علی غفاری، ۱۳۹۹

امتیاز: ۲ از ۵

  فیلم به قهرمانی های عبدالرسول زرین، تک تیرانداز معروف دوران جنگ، معروف به گردان تک نفره می پردازد.

  در شخصیت پردازی یک کاراکتر، بدترین شیوه استفاده از تعریف مستقیم به جای نشان دادن عمل کاراکتر است؛ اتفاقی که از همان ابتدا در این فیلم می افتد.

 فیلم در همه ی مٶلفه هایش ضعیف است و متاسفانه تصویری را که باید از یک قهرمان جنگ به مخاطب بدهد، نمی دهد.

پ.ن:

 سال ۸۲، معلم و استاد فرهیخته ام، آقای جباری را دعوت به تماشای فیلم کردم و با هم در سینما کوچک حوزه ی هنری "پیانیست" (رومن پولانسکی،۲۰۰۲) را تماشا کردیم. بعدش در پارک دانشجو نشستیم به گپ زدن. استاد گفت:"هشت سال جنگ را تجربه کردیم؛ چند تا فیلم ساخته ایم که آن را درست نشان داده باشد؟"


**و فیلم هایی که فقط با امتیاز مشخص می شوند:

٭ لیدی بِرد - گرتا گرویک، ۲۰۱۷

امتیاز: ۳/۵ از ۵

٭گودزیلا علیه کونگ - آدام وینگارد، ۲۰۲۱

امتیاز: ۳/۲۵ از ۵

ارزیابی شتابزده - ۱۵

فانوس دریایی - رابرت ایگرز، ۲۰۱۹

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

   فانوس بان جوانی برای کار نزد فانوس بان پیری در جزیره ای دورافتاده می رود...

  داستانی ریشه گرفته از اساطیر یونانی، در قالبی نو، با دیالوگ هایی از کتاب های دریانوردی، درباره ی تنهایی و جنون و ترس.

یک درام روان شناسانه ی قدرتمند از درونیات آدمی.

 قالب سیاه و سپید و تصاویر اکسپرسیونیستی و کادر نامعمول فیلم، با موسیقی وهمناکی که گاه با صدای شیپور اعلام خطر همراه می شود، بر شدت تنگنایی که کاراکترها را در بر گرفته است می افزاید.

  فیلم به لحاظ فنی در اوج است. صداگذاری و نورپردازی و موسیقی عالی ست. بازی دو کاراکتر اصلی فوق العاده است. 

جغرافیایی که فیلم می سازد، طبیعتی خشن و تک افتاده، غوطه ور در امواج سهمگین و باد است. مرغ های دریایی یی که پیرمرد جوان را از کشتن آنها منع می کند و این کار را بدشگون می داند، انگار از پیش بر همه چیز آگاهند.

  نورپردازی و نماهای نزدیک فیلم یادآور "مصائب ژاندارک"(کارل تئودوردرایر، ۱۹۲۸)، مرغ های دریایی یادآور "پرندگان"(هیچکاک، ۱۹۶۳) و سکانس تبر به دست شدن پیرمرد یادآور "درخشش"(استنلی کوبریک، ۱۹۸۰) است.

  در سکانس پایانی، پرومته را به عینه می بینیم. 

ارزیابی شتابزده - ۱۴

خورشید - مجید مجیدی، ۱۳۹۸

امتیاز: ۴/۵ از ۵

  علی که بچه ای خیابانی ست، باید زیرخاکی ای را پیدا کند که تنها راهش از زیر مدرسه ی "خورشید" می گذرد...

  خورشید داستانی درگیرکننده و پر هیجان، با فیلمنامه ای چفت و بست دار و کاراکترهایی تعریف شده و پویا دارد. فیلمی سرزنده است. یکدست، متمرکز و خوش ساخت است و ریتمی درست دارد. حتی می توان آن را در زمره ی فیلم های اکشن جا داد.

 مجیدی بازی های درخشانی از بچه ها گرفته است؛ داستان مالِ آن هاست. روح الله زمانی به نقش علی، یکی از ماندگارترین نقش های سینمای کودکان و نوجوانان را خلق کرده است؛ نوجوانی سرکش، شجاع و با اعتماد به نفس.

  فیلم واجد ارزش های مطالعات اجتماعی ست و دغدغه مند است. مدرسه ی خورشید به عنوان لوکیشن اصلی، در تار و پود داستان جا افتاده است. کاراکتر جواد عزتی به عنوان معلم، از آن کاراکترهاست که سینمای ما به آن نیاز دارد.

ارزیابی شتابزده - ۱۳

یَدو- مهدی جعفری، ۱۳۹۹

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

  در حالی که حلقه ی محاصره ی آبادان هر روز تنگ تر می شود، خانواده ای هنوز شهر را ترک نکرده است...

  تقابل یَدو با مادرش بر سر ترک کردن یا ترک نکردن شهر، نقطه ی مرکزی فیلم است. 

  قدرت فیلم بیش از هرچیز مدیون فضاسازی های رئالیستی و توجه به جزئیات و پرداخت کاراکترهاست.

   فیلمنامه ای محکم دارد با کاراکترهایی پویا؛ بچه هایی که در نقش نخست ظاهر می شوند و همچون بزرگ ترها، بار جنگ و مصیبت هایش را به دوش می کشند.

  دوربین سیّال است.

  بازی ها، موسیقی و مونتاژ درخشان است.

  فیلم، به نوعی حماسی ست.

بایر- رابرت کانلی، ۲۰۲۰

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

  آرون(اریک بانا) که حالا یک پلیس فدرال است، برای شرکت در مراسم خاکسپاری دوستش نیک، به روستای زادگاهش باز می گردد؛ جایی که سال ها پیش به دلیل حادثه ای، از آنجا گریخته است...

 فیلم یک درام پلیسی - معمایی پرکشش است که درعین رمزگشایی از حادثه ی اصلی، به کند و کاو در زندگی کاراکترهایش می پردازد و رازهایی از زندگی آن ها را نیز برملا می سازد. اگرچه در ابتدا آرون به خاطر کمک به خانواده ی دوستش در روستا می ماند، در ادامه می بینیم که او در پی حلّ گذشته ای ست که انگار راهی برای فرار از آن ندارد.

فلاش بک هایی که خیلی خوب ساخته شده اند، علاوه بر تقویت جنبه ی دراماتیک فیلم، نقش مهمی در رمزگشایی ها دارند.

جغرافیای روستا، با طبیعتی خشک و بایر، با نماهای لانگ شات متمادی از همان نخست به مخاطب نشان داده می شود.

فیلمبرداری، موسیقی، مونتاژ و کارگردانی فیلم خوب است.

ریتمِ خوب فیلم اما در دقایق پایانی تند می شود و داستان سراسیمه به پایان می رسد.

فیلم همچنین، از جغرافیای خشکی که به خوبی ساخته است، آن بهره ای را که باید، نمی برد.

گاو نر - آنی سیلورستاین، ۲۰۱۹

امتیاز: ۳/۵ از ۵

دختر نوجوانی که مادرش زندانی ست، همسایه ی مردی است که روزگاری گاوباز بوده است...

 فیلم دغدغه هایی اجتماعی دارد و از این لحاظ، ارزش مطالعات اجتماعی و مطالعات روان شناسیِ تربیتی دارد.

 لحنی سرد دارد. فیلمبرداری یی که قاب ها را به شدت رئالیستی کرده است و ریتمی کند دارد؛ ریتمی که بیشترین لطمه را به فیلم وارد کرده است.

ارزیابی شتابزده - ۱۲

فارگو - برادران کوئن، ۱۹۹۶

امتیاز: ۴/۵ از ۵

  داستانی پرکشش و خشن که خونسردانه روایت می شود، در جغرافیایی سرد و برفی که به شدت به آن می آید؛ فیلمنامه ای یکدست با فراز و فرودهای به جا و طنزی سیاه، با شخصیت هایی که هر آن می توانند داستان را به هم بریزند! نقش اصلیِ پلیس (فرنسیس مک دورمند)، یک زن باردار است.

 یک نئونوار درخشان.

فیلم در همه ی شاخه ها در اوج است.

پ.ن:

 دردوره ای نشر ساقی (وابسته به حوزه ی هنری)، مجموعه ای از بهترین فیلمنامه های معاصر را زیر نظر حسین معزّزی نیا چاپ کرد. فیلمنامه ی فارگو، نهمین کتاب از این مجموعه بود که مشخصات آن به شرح زیر است:

فارگو (فیلمنامه)، ایتان کوئن، جوئل کوئن، مترجم: علی فارسی نژاد، نشر ساقی، چاپ اول: ۱۳۸۰.

  تفاوت این سری کتاب ها با کتاب های فیلمنامه ای که توسط ناشران دیگر چاپ شده یا می شدند در این بود که برخلاف آن ها که از روی فیلم پیاده شده بودند، این ها اصل فیلمنامه ها بودند که ممکن است به هنگام ساخت، تغییراتی درشان داده می شد و از این نظر جنبه ی آموزشی قوی تری داشتند.

ارزیابی شتابزده - ۱۱

درس های پارسی - وادیم پرلمن، ۲۰۲۰

امتیاز: ۴ از ۵

 جنگ جهانی دوم؛ یک یهودی برای نجات جانش از دست نازی ها، خودش را ایرانی جا می زند...

 فیلم به طور عمده، به مصائب یهودیان در بند نازی ها می پردازد. نظامیان برخوردی تحقیر آمیز و بی رحمانه با آن ها دارند؛ آنچه که کمترین ارزشی ندارد، همانا جانشان است. از این بعد، فیلم ارزش مطالعات تاریخی دارد.

 پرکشش است و با تعلیق زیاد و موسیقی، طراحی صحنه و فیلمبرداری خوبی دارد.

پ.ن:

وادیم پرلمن کارگردان "خانه ای از شن و مه" (۲۰۰۳) است که به نظرم از بهترین فیلم های ساخته شده درباره ی مهاجران ایرانی ست.

پدر - فلوریان زلر، ۲۰۲۰

امتیاز:۴/۲۵ از ۵

 یک داستان روان شناسانه ی درخشان که به شکلی درخشان تر به فیلم درآمده است. روایتی انسانی و تراژیک از زوال یک آدمی.

 کارگردان موفق شده از پسِ پبچیدگی های ذهنی پدرِ فیلم، اثری یکدست خلق کند. فرم و محتوا در هم پیچیده اند و موسیقی ای که می داند چه وقت بیاید، اثری مدرن را به وجود آورده اند.

 اثر نمایشنامه ی اولیه که کارگردان خود آن را نوشته است، فیلمنامه را به آثار تئاتری ای با شخصیت ها و مکان ها ی محدود شبیه کرده است.

  آنتونی هاپکینز به نقش پدر، عالی ست؛ فیلم یک کلاس بازیگری است!