اما
نمی دانی
چه شب هایی سحر کردم ،
بی آنکه یک دم
مهربان باشند با هم
پلک های من ،
در خلوت خواب گوارایی...
"مهدی اخوان ثالث"
دو تا فیلم خوب دیدم:
دانکرک (کریستوفر نولان، ۲۰۱۷) داستان سربازان انگلیسی ئی ست در حال عقب نشینی یا بهتر است بگوییم فرار از جبهه ی نبرد در بندر دانکرک در شمال فرانسه، به سال ۱۹۴۰. قهرمان به معنای غالب ندارد و یک جمع از این سربازان، روایت را پیش می برند. فیلم بیشتر از هرچیز وامدار موسیقی درخشانی ست که نماها را همراهی می کند- موسیقی یی که یادآور موسیقی intrestellar است و همچون تعدادی دیگر از کارهای نولان، ساخته ی هانس زیمر بزرگ است. پس از آن، نماهایی که نولان به کمک فیلمبرداریِ عالی با دوربین های آی مکس گرفته است، دومین نقطه ی قوت فیلم است. نماهایی وسیع و با کیفیت. نولان فیلمسازی ست که زبان دوربین را خوب فهمیده است و به کمک موسیقی، نماها را واجد معنا می کند.
دانکرک در واقع بیشتر فنی ست و البته به لحاظ فنی درخشان است.
آن چند سطر پایانی که یکی از کاراکترها از روزنامه می خواند اما پایانی شعارگونه برای فیلم رقم زده است و به آن لطمه زده است. همین طور است حضور فرمانده ی انگلیسی تا آخرین لحظه در دانکرک که البته منطبق بر واقعیت نیست.
رودخانه ی ویند (تیلور شریدان، ۲۰۱۷) فیلمی استخواندار است؛ فیلمنامه ای حساب شده با داستانی گیرا و کارگردانی یی درخشان دارد. مجموعه ی عوامل، اثری یکدست به بار آورده است که از همان نماهای آغازین، مخاطب را مجذوب خودش می کند. جغرافیای برفی، همچون کاراکتری از فیلم، شخصیت دارد و تعیین کننده است.
موضوع فیلم تجاوز به دختران بومی آمریکایی (سرخپوست ها) ست که در سایه ی ضعف عواملی چون رسانه ها و پلیس اتفاق می افتد و به گفته ی فیلم، حتی آمار دقیقی از آن وجود ندارد، و البته عشقی که آرام آرام بین دو کاراکتر اصلیِ فیلم شکل می گیرد و همچون گرمایی در سرما خودنمایی می کند.
پرنده، بذر گلی با خود برد
به سنگ داد
سنگ، باران را خواند
باران آمد و بوسیدش
جای بوسه، گلی بشکفت
از آن مسیر عاشقی می آمد
در راهِ دیدار گل را چید
به معشوقش داد
معشوق گل را به زلفش زد
بعد از مدتِ کمی
بادِ شمال دسته مویی از زلف با خود برد
و شهر بوی عشق گرفت...
شیرکو بیکس"
٭عنوان از هوشنگ ابتهاج
شب است
رویایِ دور دستِ تو،
نزدیک می شود...
" فروغ فرخ زاد"
بشنوید:
http://s9.picofile.com/file/8334530750/Kouche
ترانه ی "کوچه باغ های نیشابور" از حجت اشرف زاده
در من کوچهایست...
که با تو در آن نگشتهام
سفریست...
که با تو هنوز نرفتهام
روزها و شبهائیست...
که با تو به سر نکردهام
عاشقانههائیست...
که با تو...
هنوز نگفتهام
"راحمه باقیپور"
تصویر:
جین سیبرگ و ژان پل بلموندو در نمایی از "از نفس افتاده" (ژان لوک گدار، ۱۹۶۰)
ما
چشم به راهِ نان و خُرما بودیم،
اما
دروغگویِ بزرگ رفته بود
برای دبستانِ پَرت افتاده ما
ترکه انار بیاورد.
از همان روزِ عجیبِ بیباور بود
که من از نوشتن مشق وُ
ساعتِ هفت و نیمِ صبح
بَدَم آمد.
من از آن روز به بعد بود
که از نان و نصیحت و خُرما
به خوابِ کبودِ ترکه رسیدم.
(آخر... این چه زندگیست
که شما
یک مشت آدمِ خاموش...!؟)
از آن روز به بعد بود
که ماهیگیرانِ کرانههای جنوب
سر انگشتهای بُریده ما را
از رود گرفتند
گفتند
رزقِ کودکانِ گرسنه ماست.
این
که از آسمانِ خُرما و انار...!
سر انگشتانِ ما
پُر از هراسِ مشق وُ
ترکه و دشنام بود.
ما خسته
ما خاموش
فقط نگاه میکردیم،
ما
رُخسارِ کافور کشیده خود را
در خونابه دستهایمان
نهان کرده بودیم.
"سیدعلی صالحی"
پ.ن.ها:
٭بشنوید:
http://s8.picofile.com/file/83337
دکلمه ی زیبایی از محمدرضا رحمانی، که قطعه ای ست از آلبوم "دلواپس تو نیستم" مانی رهنما.
٭ تصویر از زلزله ی سال گذشته ی سرپل ذهاب.
ﺳﺮ ﯾﮏ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻭﺳﯿﻊ ﻣﻨﺘﻈﺮ تکه ﻧﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ که ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ
ﺧﺪﺍ ﺳﺮﻣﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ،
ﻃﻮﻓﺎﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ،
ﮔﺮﺩﺑﺎﺩ ﻭ ﮔﺮﺩﻭﺧﺎﮎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ،
ﻣﺮﮒ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ...
ﺷﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﭼﻨﺪ مأﻣﻮﺭ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﭼﻨﺪ ﭘﻠﯿﺲ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ،
ﺍﻣﺎ آنچه ﻫﺮﮔﺰ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩ...
"شیرکو بیکس"
دوستت دارم
ای که بودنت
مرگ را به تاخیر می اندازد...
"سابیر هاکا"
٭نقاشی از معین مصور؛ مکتب اصفهان
٭عنوان از مولوی
برهنه
بگو برهنه به خاکم کنند
سراپا برهنه
بدان گونه که عشق را نماز می بریم
که بی شائبهی حجابی
با خاک
عاشقانه درآمیختن می خواهم...
"احمد شاملو"
بشنوید:
http://s9.picofile.com/file/8333393476
/%C5%9Eiyar_%C3%BB_Dijwar_04_Ji_B%C3
%AEra_Min_Dernay%C3%AA.mp3.html
ترانه ی "از خاطرم نمی رود"، از شیار و دژوار به کُردی کرمانجی.
٭ترجمه ی ترانه:
از خاطرم نمی رود
آن روزهای گذشته
یارا چشم های تو از خاطرم نمی رود،
بخت و سرنوشت نامرد تو را دور کرد ای یار.
زخم کاری ئی ست،
زخم دل من خیلی عمیق است،
زخم من درمان ندارد به غیر تو ای یار.
از خاطرم نمی رود،
یارا چهره ی تو از یاد و خاطر من نمی رود،
بخت و سرنوشت نامرد تو را از من دور کرد ای یار.
اکنون در غربت پیر شدهام، چشم به راهها هستم ای یار
به گریه می افتم بیا ای یار.
هى آدمى، ستاره ى کوچکِ بادآورد
تا کى کنار حوصله
باز با خیال گریه بیدارى؟
بى خواب و خسته باز...
باز امشب ، همان شب است و
شبِ امشب
همان شب است.
"سید على صالحى"
بشنوید:
8333357318/Dang_Show_Ey_Dad.mp3.html
"ای داد" از دنگ شو
کاش اینجا بودى همین کنار خودم،
و من یادم مى رفت
که خسته ام،
خوابم،
ویرانم....
"سیدعلى صالحى"
بشنوید:
http://s8.picofile.com/file/8333181834/
_haft_eghlim_%D8%B1%D9%81%D8%AA%DB%8C.mp3.html
"رفتی" با صدای علی زند وکیلی
چهقدر سخت است
کارگری بداند یک روز
یک روز میمیرد
بیآنکه حتی یک روز
زیسته باشد...
"فخرالدین احمدیسوادکوهی"
نقاشی با عنوان "کارگران" از ادوارد مونک
اولین شاعر جهان
حتماً بسیار رنج برده است
آنگاه که تیر و کمانش را کنار گذاشت
و کوشید برای یارانش
آنچه را که هنگام غروب خورشید احساس کرده
توصیف کند.
و کاملاً محتمل است که این یاران
آنچه را که گفته است
به سخره گرفته باشند.
"جبران خلیل جبران"
بشنوید:
http://s8.picofile.com/file/8333073342/Homayoun_Shajarian
_Pole_Khab128_UpMusic_.mp3.html
"پل خواب" با صدای همایون شجریان؛ شعر افشین یداللهی، آهنگ فردین خلعتبری.
قناری گفت: - کره ی ما
کره ی قفس ها با میله های زرین و چینه دانِ چینی.
ماهی سرخِ سفره ی هفت سین اش به محیطی تعبیر کرد
که هر بهار
متبلور می شود.
کرکس گفت: - سیاره ی من
سیاره ی بی هم تایی که در آن
مرگ
مائده می آفریند.
کوسه گفت: - زمین
سفره ی برکت خیز اقیانوس ها.
انسان سخنی نگفت
تنها او بود که جامه به تن داشت
و آستین اش از اشک تر بود.
"شاملو"
بعدا نوشت:
ماه گرفتگی را با هیراد در کوچه دیدیم.
بشنوید:
http://s9.picofile.com/file/8332938418
/Mohammad_Motamedi_Emshab_Ey_Mah.mp3.html
تصنیف "امشب ای ماه"، شعر از شهریار، با صدای محمد معتمدی. گفت و گوی سنتور و کمانچه.
اى ظریف ترین درد
که بر سمت چپ سینه ام نشسته اى
این چنین بى تفاوت نباش!
چیزى که اینجا مى سوزد
فانوس نیست
قلب من است...
"تورگوت اویار"
پ.ن. ها:
٭بشنوید:
http://s8.picofile.com/file/8332650350/Ahay_Khabardar.mp3.html
ترانه ی "آهای خبردار"، متن از زنده یاد حسین منزوی، با صدای همایون شجریان از فیلم "رگ خواب" (حمید نعمت الله، ۱۳۹۵).
٭ عنوان از شاملو.
کلید صبح
در پلک های توست.
دست مرا بگیر
از چارراه خواب گذر کن
بگذار و بگذریم زین خیل خفتگان!
دست مرا بگیر
تا بسرایم،
در دست های من
بال کبوتری است...
"نصرت رحمانی"
نشسته ام به کتاب خواندن، در خلوت صبح!
من
دلم سخت گرفتهست از این
میهمانخانهی مهمانکُشِ روزش تاریک...
"نیما یوشیج"
پ.ن:
عنوان از "گروس عبدالملکیان"
گر سرت کتاب نبود و
فوران فوارەهای روشنایی در آن نبود
رنگ موهایت از خیالم پر می کشید
گر نگاهت، رنگ بلندپروازی نبود و
خیره به راز باد و قلب باران و آذرخش نبود،
رنگ چشمانت از نگاهم پر می کشید
گر روحت نیز،
به جادوی موسیقی آمیخته نبود،
هر روز گوش به نداهای آبی و
هر شب گوش به نسیم های سفید و
هر بار گوش به نت های بالدار نمی داد
رنگ اندامت
از دستان و از احساسم پر می کشید...
"شیرکو بیکس"
پ.ن:
بشنوید:
http://s9.picofile.com/file/8331901634
/%D8%A7%DB%8C%D9%86_%D8%AD%D8%A7%D9%84_%
D9%85%D9%86_%D8%A8%DB%8C_%D8%AA%D9%88.mp3.html
"این حالِ منِ بی تو"، با صدای علیرضا عصار
تو و نوشیدن پیمانه و، خشنودی دل
من وخاکِ در میخانه و، بدنامیها
"فروغی بسطامی"
پ.ن.ها:
٭ تصویر از سکانس پایانی "کازابلانکا"
٭ بشنوید:
http://s8.picofile.com/file/8331770726/CQADBA
ADHQIAAsZTYFHlEu1nanj_TwI.mp3.html
ترانه ی "شکار" با صدای ابی
از وقت و روز و فصل، عصر و جمعه و پاییز دلتنگند
و بی تو من مانند عصر جمعهی پاییز دلتنگم...
"حسین منزوی"
بشنوید:
http://s9.picofile.com/file/8331050092/_Adabvaavayparsi_
%D8%AD%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4_%D8%AE%D9%84%DB%8C
%D9%84%DB%8C_%D8%B4%D8%A7%D9%87_
ترانه ی شاه صنم با صدای بانو "حوروش خلیلی" (همخوانی)
مگر چه می خواهم از وطن؟
جز لقمه ای نان و خیالی آسوده.
چه می خواهم؟
جز تکه ای آفتاب و
بارانی که آهسته ببارد.
جز پنجره ای که رو به عشق و آزادی گشوده شود.
مگر چه خواستم از وطن که از من دریغش کردند؟
آه ای میهن مغموم
وطن از پا افتاده
بدرود
بدرود...
"شیرکو بیکس"
پ.ن. ها:
٭ عنوان از "شفیعی کدکنی".
٭ عکس از "بهمن جلالی"، از مجموعه ی "خرمشهر".
٭ بشنوید:
http://s9.picofile.com/file/8331026568/
Roozbeh_Bemani_Bedoone_Tarikh_Bedoone_Emza.mp3.html
ترانه ای که "روزبه بمانی" برای تیزر تبلیغاتی فیلم "بدون تاریخ، بدون امضا" (وحید جلیلوند) خواند.
٭ روح همه ی درگذشتگانِ دوستان جان، شاد و قرین رحمت. خدایشان بیامرزاد.