آرام!
آرام!
از کوه اگر می گویی
آرام تر بگوی!
بار گریه ای بر شانه دارم!
"هوشنگ چالنگی"
بچه ها یک در میان آمده اند و مدرسه از حالت رسمی خودش خارج شده است!
ساعت اول که تعدادشان خیلی کم بود؛ همان پرسش های معمول را پرسیدم ازشان از علایقشان و اهداف آینده شان. جالب است که موسیقی رپ این قدر بین این ها طرفدار دارد.
ساعت پیش هم هفت هشت نفر بیشتر نبودند؛ اجازه گرفتند ادابازی کنند. دو گروه شدند و با لذت بازی کردند.
من هم مشغول تصحیح کردن برگه ها شدم!
پاگرد راه پله ی مدرسه، آن جا که طبقه ی سوم به دوم می رسد، دو تا پنجره ی کوچک دارد که معمولا باز هستند رو به زمین های کشاوری پشت مدرسه؛ این بخش از مدرسه را خیلی دوست دارم! وقت گذر از آن جا، پیش می روم و صورتم را به باد می سپارم. بوی علف باران خورده می آید...
شب فرو می افتاد
به درون آمدم و پنجره ها را بستم
باد با شاخه در آویخته بود
من درین خانه ی تنها…تنها
غم عالم به دلم ریخته بود
ناگهان حس کردم
که کسی
آنجا بیرون در باغ
در پس پنجره ام می گرید
صبحگاهان
شبنم
می چکید از گل سیب
"هوشنگ ابتهاج"
بشنوید:
http://s9.picofile.com/file/835450308
4/%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%84%D9%87
موسیقی بی کلامِ "کلاله باد"، کمانچه از سیاوش احمدی نسب.
پ.ن.ها:
٭ دیروز هشتم مارس، روز جهانی زن بود. این روز را به همه ی زنان سرزمینم تبریک می گویم.
روز قبل تر اما، لیلیِت تریان، یکی از نخستین زنان مجسمه ساز ایرانی درگذشت. هنری که هیچ گاه آن طور که باید در کشور ما جدی گرفته نشده است. او که در مدرسه ی هنری بوزار پاریس هم دوره دیده بود، سال ها معلم این هنر در ایران بود.
روحش شاد و یادش گرامی باد!
لیلیت تریان
شب همیشه به تمامی شب نیست
چرا که من می گویم
چرا که من می دانم
که همیشه
در اوج غم یک پنجره باز است
پنجره ای روشن
و همیشه هست...
"پل الوار"
به من بیاموز
چگونه عطر به گل سرخش باز می گردد
تا من به تو بازگردم
مادر!
" غاده السمان"
پ.ن. ها:
٭تصویر، تابلوی "فانتین" اثر مارگارت برناردین هال،۱۸۸۶؛ "فانتین" در کنار گهواره "کوزت" از رمان بینوایان ویکتور هوگو.
٭ بشنوید:
http://s8.picofile.com/file/8353469618
/Aida_Shahghasemi_Day.mp3.html
ترانه ی لُری "مادر" با صدای آیدا شاه قاسمی، متن از: محمدرضا خسروی.
وقت صبحانه، هیراد پرسید:" بابا! ایران با همه ی کشورها دوسته؟"
گفتم:"چطور مگه بابا؟"
گفت:"دشمن هم داره؟"
گفتم:"دوستی و دشمنی کشورها با همدیگه به سیاست دولت هاشون برمی گرده، نه به مردمانشون."
.
.
پ.ن:
چقدر خوب است
که ما هم یاد گرفتهایم
گاه برای ناآشناترین اهل هر کجا حتی
خواب نور و سلام و بوسه میبینیم
گاه به یک جاهایی می رویم
یک درههای دوری از پسین و ستاره
از آواز نور و سایهروشن ریگ
و می نشینیم لب آب
لب آب را می بوسیم
ریحان می چینیم
ترانه می خوانیم
و بی اعتنا به فهم فاصله
دهان به دهان دورترین رویاها
بوی خوش روشناییِ روز را می شنویم
باید حرف بزنیم
گفت و گو کنیم
زندگی را دوست بداریم
و بی ترس و انتظار
اندکی عاشقی کنیم
" سید علی صالحی"
مدرسه نیمه تعطیل است!
ساعت اول بچه های دو تا از کلاس هایی را که معلم نداشتند فرستادند کلاسِ من و سر جمع سی و چند نفر شدند و من هم درس دادم!
یاد یکی از کلاس هایم افتادم؛ حدود سال ۸۴ که کلاسی ۴۲ نفره بود. دوم انسانی.
.
در ساعت دوم، از چند نفری که سر کلاس هستند سوالاتی می پرسم؛ کتاب نمی خوانند و هیچ علاقه ای هم به آن ندارند.
.
ساعت سوم بچه ها را در حیاط با مراسمی سرگرم می کنند و بعد آن ها را می فرستند خانه.
.
از بیرون صدای اره برقی می آید؛ دو نفر دارند شا خه های درخت های حیاط را می برند. باد می آید. در حیاط مدرسه کسی نیست. صدای اره برقی حیاط را پر کرده است. یاد این شعر سایه می افتم:
"آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم، خار و خسی نیست..."
هم چنان که دو با دو میشود چهار
زندگی بایستهی زندگی است،
هرچند نان،
این همه گران وُ
آزادی،
این همه کوچک باشد.
تا آن زمان که چشمان تو
روشن،
پوستات
سفید وُ
موهای تو
خرمایی است.
آن زمان که اقیانوس
آبی است وُ
مرداب
آرام.
و آن وقت که
شادمانی
از پشت ترس
مرا میخواند،
و شب
روشنی روز را
تا دامن سوسنها
به دوش می کشد.
ـ میدانم که دو با دو می شود چهار
میدانم که زندگی بایستهی زندگی است
هرچند
نان این همه گران وُ
آزادی
این همه کوچک باشد.
"فریرا گولار"
پ.ن:
بشنوید:
8351517626/Lhasa_De_Sela_Rising
ترانه ی "طلوع" از Lhasa De Sela
کسی که زندگی کولی وارش الهام بخش ترانه هایش بود؛ پدرش مکزیکی و شیفته ی سفر و مادرش آمریکایی و عکاس و بازیگر بود. پیوسته در سفر بودند و خانه شان یک اتوبوس مدرسه بود. تا پنج ماهگی اسم نداشت و مادرش پس از خواندن کتابی درباره ی تبت، اسم لهاسا پایتخت تبتی ها را برایش برگزید.
لهاسا درست در نخستین روز سال ۲۰۱۰ میلادی و در سن سی و هفت سالگی در اثر سرطان درگذشت.
در برابر چشمهای آسمان
ابر را
در برابر چشمهای ابر
باد را
در برابر چشمهای باد
باران را
در برابر چشمهای باران
خاک را
دزدیدند،
و سرانجام در برابر همه چشمها
دو چشم زنده را زنده به گور کردند
چشمهایی که دزدها را دیده بود.
"شیرکو بیکس"
* از کتاب "سلیمانیه و سپیدهدم جهان" سروده شیرکو بیکس/ ترجمه: محمد رئوف مرادی، مریوان حلبچهای و امان جلیلیان/ بازسرایی: سیدعلی صالحی/ موسسه انتشارات نگاه/ چاپ اول/ تهران، ۱۳۸۵.
در هیاهوی این جهان ای کاش،
سنگی بودم.
بیخستگی،
بیترس،
باقی عمرم را،
کف رودخانهای میخوابیدم.
"علیرضا طالبی پور"
پ.ن.ها:
٭بشنوید:
http://s8.picofile.com/file/8347517800/باوان.mp3.html
ترانه ی کُردی "باوان"، با صدای فرمیسک.
٭ تصویر، بر کرانه ی رودخانه ی سیروان، هورامان.
تا به حال
افتادن شاه توت را دیده ای؟
که چگونه سرخی اش را
با خاک قسمت می کند
هیچ چیز مثل افتادن درد آور نیست
من کارگر های زیادی را دیدم
از ساختمان که می افتادند
شاه توت می شدند...
"سابیر هاکا"
پ.ن:
تصویر، یک گرافیتی ست بر دیواری در تهران.
قبول نیست ری را
بیا بی خبر
به خواب هفت سالگی مان برگردیم
غصه هامان
گوشه گنجه ی بی کلید
مشق هامان نوشته
تقویم تمام مدارس
در باد
و عید یعنی
همیشه همین فردا
صبح علی الطلوع
راه خواهیم افتاد
باد اگر آمد
شناسنامه هامان برای او
"سید علی صالحی"
پ.ن.ها:
٭ تصویر: زمین های کشاورزی رو به روی مدرسه، ابتدای امروز.
٭ بشنوید:
http://s8.picofile.com/file/8347748600
/4_5812026392933568014.mp3.html
تک نوازی پیانو از Nobuo Uematsu
بکا: من آسیب دیدهام و دارم درد میکشم، هیچ تمایلی هم برای پنهان کردنش ندارم.
هاوی: همیشه زنها حق دارن تا درد کشیدنشون رو نشون بدن، حتی بیشتر از حد واقعیش. اما بزرگترین درد برای یک مرد اینه که حتی درد کشیدنش رو هم باید پنهون کنه.
از دیالوگ های فیلم"لانه خرگوش (Rabbit Hole)"، جان کامرون میتچل، ۲۰۱۰.
بکا: نیکول کیدمن
هاوی: آرون اکهارت
پ.ن.ها:
٭ تصویر: مجسمه ای از مجموعه ی "تخفیف درد"، اثر Paolo Grassino
٭ عنوان از شعر زیر:
گاهی چرک
گاهی شعر.
همیشه چیزی بیرون میریزد
و همیشه درد.
" یهودا امیخای"
٭ بشنوید:
http://s8.picofile.com/file/8347444242/Draconian
_%E2%80%93_Death_Come_Near_Me.mp3.html
ترانه ی Death, Come Near Me (مرگ، به من نزدیک شو)، از گروه راک Draconian.
توی درام زندگی بگو که نقش ما چیه؟
کی آخرین کات رو می ده؟ سناریو دست کیه؟
"حسن علی شیری"
از ترانه ی "سینما" که رضا یزدانی آن را در آلبوم "ساعت فراموشی" خوانده است.
پ.ن. ها:
٭ تصویر: "درباره ی الی"، اصغر فرهادی،۱۳۸۷.
٭بشنوید:
http://s3.picofile.com/d/8232092534/6a0e0f99-e6db-4119-ba5a-d8c8f60b8403/Mohsen_namjoo_toranj.mp3
ترانه ی "ترنج" با صدای محسن نامجو. شعر ترکیبی از اشعار خواجوی کرمانی و حافظ است.
٭ عنوان از قیصر امین پور
٭و...،
کسی که زخم می زند، خود بیشتر رنج می کشد....
زندگی، آی زندگی
عنکبوت سیری را میمانی
که به یمن عادت دیرینه،
پروانههای بیدلیل را در نور وسوسه تور میکنی
زین روست به یقین
که آسمان و زمین
از غبار رنگ این همه بال رنگین است
و
چه غمی دارد معصومیت این همه رنج ناهماهنگ.
"حسین پناهی"
فکر میکنی تعقیبات میکنند
و رو برمیگردانی
ولی تنها برگ خزان است
که پی تو میدود.
"راینر مالکوفسکی"
پ.ن:
عکس از آلکس وب
"سهراب سپهری" - با اندکی تلخیص
پ.ن:
در کوچه باد می آید. هوای سردی ست...