-
بی خوابی ها...
پنجشنبه 5 مرداد 1396 01:18
دانه می دهم گنجشک های صبحگاهی را پشت پنجره ام از خرده شعرهایی که شب از دست های تو می ریزد بر بی خوابی ها و بالش لبریز از امیدم "سید علی صالحی"
-
شلیک کن!
دوشنبه 2 مرداد 1396 16:54
شلیک کن آخرین گلوله ی هفت تیرت را وسط پیشانی ام میان ابروانم زخم بر پیشانی می خواهم داغ بر دلم زیاد است ! "روشنک آرامش" عکس از جیمز ناکتوی
-
برای لمس تن عشق...
پنجشنبه 29 تیر 1396 15:31
ای نازنین اندوه اگر که پنجه به قلبت زد تاری ز موی سپیدم در عود سوز بیفکن تا عشق را بر آستانه درگاه بنگری... "نصرت رحمانی" بشنوید؛ ترانه ی "پوست شیر" با صدای ابی ؛ ترانه از ایرج جنتی عطایی . http://opload.ir/downloadf-e22d3245a40d1-mp3.html
-
حرفی به من بزن...
دوشنبه 26 تیر 1396 02:15
حرفی به من بزن آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می بخشد جز درک حس زنده بودن، از تو چه می خواهد؟... "فروغ فرخ زاد"
-
با درد بساز ...
پنجشنبه 22 تیر 1396 22:32
ای دل ز زمانه رسم احسان مطلب وز گردش دوران سر و سامان مطلب درمان طلبی، درد تو افزون گردد با درد بساز و هیچ درمان مطلب! "خیام" بشنوید ؛ تصنیف "از تنهایی گریه مکن"، با صدای سالار عقیلی. http://dl.sakhamusic.ir/95/farvardin/14/Salar%20Aghili%20-%20Az%20Tanhaei%20Geryeh%20Makon.mp3
-
هیس! "آتنا" فریاد نمی زند...
پنجشنبه 22 تیر 1396 17:24
چند سال پیش که برای انجام کاری به یکی از مراکز مهم فرهنگی تهران رفته بودم، به طور اتفاقی متوجه شدم که در آن روز و ساعت، مصاحبه ای هم انجام می شود برای پذیرش تعدادی هنرجو که دوره ی فیلمسازی رایگانی را به هزینه ی آن مرکز بگذرانند؛ شرط آن فقط پذیرش در مصاحبه بود. دوره ای چهارساله، زیر نظر اساتید نام آشنا. با آن که از...
-
تو چه دانی؟!...
پنجشنبه 22 تیر 1396 02:10
حال شب های مرا همچو منی داند و بس تو چه دانی که شبِ سوختگان چون گذرد... "رضی الدین نیشابوری"
-
من و تنهایی
دوشنبه 19 تیر 1396 08:17
می دانم در نهایت من و تنهایی با هم خواهیم ماند او سیگارش خاموش خواهد شد و من نیز برای همیشه خواهم خوابید... "شیرکو بیکس"
-
ضیافت!
یکشنبه 18 تیر 1396 08:26
چهارشنبه ی پیش از طرف اداره مان ضیافت(!)نهاری ترتیب داده بودند برای کسانی که امسال به نوعی در تصحیح اوراق امتحانات نهایی دخیل بودند. راستش در تمام این سال های معلمی، امسال برای نخستین بار بود که برای تصحیح به حوزه اش رفتم!... همیشه از این کار طفره رفته ام. امسال اما دوست و همکار نازنینی از معاون های اداره تماس گرفت و...
-
سهم من...
جمعه 9 تیر 1396 14:30
سهم من از پرنده شدن تنها، از شاخه ای به شاخه ی دیگر پریدن است. "صبا کاظمیان" پ.ن: تصویر، باستر کیتون، کمدینِ معروف به "صورت سنگی"؛ کسی که در کمدی هایش، هرگز نخندید.
-
کی شود؟!...
یکشنبه 4 تیر 1396 11:13
به من بتاب که سنگِ سردِ دره ام! که کوچکم که ذره ام به من بتاب ... مرا زِ شرم مهر خویش آب کن مرا به خویش جذب کن! مرا هم آفتاب کن ... "حمید مصدق" پ.ن: کی شود این روان من ساکن؟ این چنین ساکن روان که منم... (مولوی)
-
خیار چنبر!
پنجشنبه 1 تیر 1396 20:34
- یک بار هیراد انیمیشن شیرشاه را از ابتدا تا انتها به زبان اصلی دید! ... ـ در حال خوردن هندوانه می گوید:"چرا موز مثل هندونه آب نداره؟!" ... - "چرا توی تام و جری، فقط حیوون ها هستن؟!" ... - "چرا لباس سوپرمن آبیه؟!" ... ـ "خیار چنبر، خیلی خیاره!" ... - سِگا بازی می کند؛ بازی...
-
کوتاه درباره ی "همین امشب برگردیم"
شنبه 27 خرداد 1396 11:04
"همین امشب برگردیم"، مجموعه ای ست از پنج داستان کوتاه نوشته ی "پیمان اسماعیلی". این دومین مجموعه داستانی ست که از این نویسنده ی جوان می خوانم. مجموعه ی پیشین با عنوان "برف و سمفونی ابری" (چاپ نخست: تابستان۸۷)، از جمله ی بهترین مجموعه داستان هایی ست که در چند سال اخیر خوانده ام. در مجموعه...
-
چهل و نه درصد لذت، پنجاه و یک درصد رنج
یکشنبه 21 خرداد 1396 18:09
دیوید فاستر والاس: رنج، بخشی جدایی ناپذیر از وجود انسان است و به همین خاطر هم یکی از دلایل کشیده شدن ما به سمت هنر، تجربه کردن رنج است؛ تجربه ای که الزاما با همدلی همراه است، چیزی شبیه «همگانی کردن» رنج. در دنیای واقعی همه ی ما تنها رنج می کشیم، همدلی به معنای واقعی کلمه ناممکن است. با این حال اگر یک قطعه ی داستانی به...
-
می خواستم ترانه یی باشم...
جمعه 19 خرداد 1396 07:23
می خواستم ترانه یی باشم که بچه های دبستانی از بر کنند دریا که می شنود توفانش را پشتش پنهان کند و برگ های علف نت های به هم خوردن شان را از روی صدای من بنویسند . می خواستم ترانه یی باشم که چشمه زمزمه ام کند آبشار باسنج و دهل بخواند . اما ترانه یی غمگینم و دریا، غروب بچه هایش را جمع می کند که صدایم را نشنوند ! "شمس...
-
زندگی...
جمعه 12 خرداد 1396 07:24
ماتیلدا: «زندگی همیشه این قدر سخته، یا فقط وقتی بچه ای این طوریه؟» لئون: «همیشه این طوریه.» (لئون، لوک بسون، ۱۹۹۴) این جمله را از زبان خیلی ها شنیده ام؛ یکی شان که هیچ وقت از خاطرم نمی رود، به روزی بر می گردد که سوار بر تاکسی ای بودم و حواسم به گفت و گوی رادیویی با زنده یاد محمدرضا لطفی بود که وقتی مصاحبه کننده...
-
کوچک است..!
یکشنبه 7 خرداد 1396 02:36
تخت برای اتفاق های عاشقانه کوچک است من بوسه ای را می شناسم که باید به خیابان رفت و آن را از دنج ترین کنج کوچه ها دزدید شهر برای اتفاق های عاشقانه کوچک است من دریایی را می شناسم که عمقش به اندازه ی جیب های ماست من فکر می کنم دنیا برای اتفاق های عاشقانه کوچک است. "صبا کاظمیان"
-
ساغر
شنبه 6 خرداد 1396 03:24
نخستین روز ماه رمضان و دو دانه خرما به اسم سحری...، که بی خوابی به سرم زده است دوباره! "باز ای و دل تنگ مرا مونس جان باش وین سوخته را محرم اسرار نهان باش زان باده که در میکده عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش..." (حافظ) این دو بیت مرا یاد مجله ی "ساغر" می اندازد و "سید مهدی حسینی...
-
بشکن دلم...
سهشنبه 2 خرداد 1396 23:56
بشکن دلم که رایحه ی درد بشنوی کس از درون شیشه، نبوید گلاب را "اسرار سبزواری" عکس از: آندره کرتس.
-
یک روز گرم!
جمعه 29 اردیبهشت 1396 07:27
بعد از چند هفته درگیری با کارهای مدرسه، فرصتی پیش آمد تا این جا بنویسم! کلاس های جبرانی و تقویتی بیشتر زمانم را گرفته بود؛ کلاس های تقویتی هنوز هم تمام نشده، اما آن چه باقی مانده قابل مقایسه با روزهای قبلش نیست! مثلا همین دیروز از ساعت هشت تا دوازده و نیم، سر کلاس بودم؛ فقط یک ربع استراحت داشتم. دو جلسه تقویتی با بچه...
-
به خاطر ...
جمعه 29 اردیبهشت 1396 07:15
دنیا جای خطرناکیه! نه به خاطر کسایی که کار بد می کنن؛ بلکه به خاطر اونایی که می بینن و کاری نمی کنن... از دیالوگ های سریال Mr. Robot ، ساخته ی Sam Esmail.
-
ژرمینال
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 00:32
حادثه ی تلخ انفجار معدن یورت، مرا به یاد "ژرمینال" انداخت؛ کلود بری؛۱۹۹۳. فیلمی بر اساس کتابی به همین نام نوشته ی امیل زولا؛ مردی وارد روستایی می شود که عمده ی ساکنان آن در معدن کار می کنند؛ کاری سخت و طاقت فرسا با حقوقی ناچیز و طبق معمول صاحبکارانی پول پرست. مرد، معدنچیان را به شورش علیه شرایط موجود تهییج...
-
گریه ی بی شیون...
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 00:17
شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد... "عماد تهرانی"
-
My way
جمعه 15 اردیبهشت 1396 14:40
ترانه ی my way از فرانک سیناترا And now the end is near And so I face the final curtain My friend I’ll say it clear I’ll state my case of which I’m certain I’ve lived a life that’s full I traveled each and every highway And more, much more than this I did it my way Regrets I’ve had a few But then again too few to...
-
جشن!
شنبه 9 اردیبهشت 1396 23:56
امروز بچه های کلاس دهم تجربی توی زحمت افتاده بودند و به مناسبت هفته ی معلم جشنی ترتیب داده بودند؛ زنگ سوم، سالن اجتماعات مدرسه را تزئین کرده بودند و کیک خریده بودند. من بودم و یکی دیگر از همکاران. ساز هم زدند و آواز هم خواندند...؛ خوش گذشت؛ حالم عوض شد...
-
بی خوابی...
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1396 01:14
دلم شور افتاده است این وقت شب... خدایا...
-
آه...
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 09:37
نه کسی منتظر است نه کسی چشم به راه... نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه! بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست؟ وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه..! "سید حسین شریفی"
-
سوئیس ایران!
جمعه 1 اردیبهشت 1396 18:12
در دوران دانشجویی دوستی داشتم به نام حشمت . اولین بار توی راهروی خوابگاه با هم برخورد داشتیم و بعد رفت و آمدمان به خوابگاه هایمان شروع شد و کم کم رفاقتی بینمان شکل گرفت. حشمت بچه ی خونگرمی بود. سر به زیر و کم حرف. سبیل داشت. همیشه سر به سرش می گذاشتم که وقت خندیدن، سبیل هایش بالا و پایین می رود! و او هم می خندید......
-
مجنون شو!
چهارشنبه 30 فروردین 1396 17:41
مجنون شو ای جان عاقل چرایی... "مولانا"
-
رانندگی
چهارشنبه 30 فروردین 1396 14:29
هیراد از مادرم می پرسد:"مادر بزرگ! تو رانندگی بلدی؟" - نه هیراد جان! - نگران نباش! خودم یادت می دم!