-
باران بی سوال...
پنجشنبه 13 مهر 1396 08:45
آدمی نیاز مبرم دارد که شعر بخواند آزاد باشد و گاهی نیز باران ببارد... "سید علی صالحی" باران می بارد و من بی تابم برای پیاده روی زیر باران...! دیشب همین که به هیراد گفتم باران می بارد، گفت برویم بیرون! رفتیم و چند قدمی پیاده رفتیم. حال خوشی دارم؛ حال همه ی دوستان خوش! پ.ن: عنوان هم از سید علی صالحی ست.
-
باران...
چهارشنبه 12 مهر 1396 11:44
زخمی کهنه ام سایه ی رنجی پایان یافته دوستت دارم و به لمس سرانگشتانت بر سایه ی این زخم دلخوشم... "شمس لنگرودی" باران گرفت..؛ باران پاییزی...
-
بوی سیب تو
شنبه 8 مهر 1396 07:07
صبحت بخیر! صبح قشنگ و نجیب تو پیچیده در حیاط غزل بوی سیب تو در قوری تغزل من "دم کشیده" عشق با طعم ناز خاطره های غریب تو "همایون رحیمیان" وقتی پس از گذراندن خوابی برای خستگی های دیروزت، صبح می شود و چشم باز می کنی...، یا لبخند می زنی از طلوع صبح، یا لعنت می فرستی به خورشید! تفاوت این دو، در داشتن...
-
۰۱۳ - سه (پایانی)
جمعه 7 مهر 1396 21:39
ماسوله آبشاری هم دارد که در بالای روستاست و آبش شر شر کنان، روستا را درمی نوردد. نرسیده به آن، دستفروشی لواشک و مانند آن می فروشد که جای جای مسیر، از ظرف های یکبار مصرفش دیده می شود که مسافران در گوشه و کنار پرت کرده اند! هیراد حسابی از آب بازی در حوضچه ی آبشار لذت می برد. در مسیر برگشت، سر و صدایی از پشت بامی می...
-
کازابلانکا
جمعه 7 مهر 1396 08:18
تمام عاشقانه های دنیا را هم برایم بیاورند کازابلانکا را هم اگر برای من بسازند باز هم جای یک "دوستت دارم" تو را نمی گیرند ...! "محسن دعاوی" خوابم نمی برد دیشب.دم صبح هوای کوهستان سرد بود، خودم را جمع کرده بودم از سرما... دلم اما گرم بود. هیراد کنارم خوابیده بود و موهای ژولی پولی اش زیباترش کرده بود....
-
شب وصل
چهارشنبه 29 شهریور 1396 22:51
همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم .... ودر آن خواب بمیرم که تو آیی وبمانی.. "شهریار" بشنوید؛ http://s8.picofile.com/file /8306991992/%D8%B4%D8%A8_%D9%88%D8%B5%D9%84.mp3.html تصنیف زیبای "شب وصل" از آلبوم "آهنگ وفا"، با صدای استاد شجریان و همایون شجریان، که بازخوانی تصنیفی قدیمی ست از...
-
۰۱۳ - دو.
دوشنبه 27 شهریور 1396 20:54
هرچه از فومن به ماسوله نزدیک تر می شویم، مسیر زیباتر می شود. شبیه جاده ی عباس آباد به کلاردشت و شاید هم زیباتر است؛ انگار درخت ها از بالا به آدم نگاه می کنند؛ توجه شان به جاده و مسافرانش است. جاده مارپیچ و باریک، شیب دار، از بین جنگل های انبوه، راه باز می کند. هوا خنک و دلپذیر است. ناخودآگاه یاد میرزا کوچک خان و...
-
۰۱۳ - یک.
یکشنبه 26 شهریور 1396 07:43
دیشب را خُمام بودیم و پریشب ماسوله. امروز هم قرار است برگردیم به تهران. صبح جمعه، ابتدا رفتیم به موزه ی میراث روستایی گیلان؛ پیش از رسیدن به رشت، از آزاد راه وارد جاده ی فومن شدیم و کمی جلوتر، موزه با سَر در قشنگش پیدا بود. با این که زمان زیادی نداشتیم و نتوانستیم همه جای آن را بگردیم، اما خیلی برایم جالب بود؛ خانه...
-
مجالی نیست...
پنجشنبه 23 شهریور 1396 17:09
مرگ را پروای آن نیست که به انگیزهای اندیشد. زندگی را فرصتی آنقدر نیست که در آینه به قدمت خویش بنگرد یا از لبخند و اشک یکی را سنجیده گزین کند. عشق را مجالی نیست حتی آنقدر که بگوید برای چه دوستت میدارد... "احمد شاملو" بشنوید؛ http://s9.picofile.com/file /8306424226/%D8%A7%D8%A8%DB%8C...
-
میراث
چهارشنبه 22 شهریور 1396 22:23
« آقای تقی زاده از مدرسه رازی حرف زدند، من هم با تفاوت ده سال در همین مدرسه درس خواندم. عاشق خلاصه داستان فیلمهایی بودیم که قرار بود در سینمای شرکت نفت آبادان به نمایش دربیاید. این فیلمها دوبله به فارسی نبود. این فیلمها به زبان اصلی نمایش داده میشد و اکثر ما زبان انگلیسی نمیدانستیم و در خبرهای روز همیشه...
-
درخت...
دوشنبه 20 شهریور 1396 11:58
من از سلاله ی درختانم تنفس هوای مانده ملولم می کند... "فروغ فرخ زاد"
-
ادا بازی
شنبه 18 شهریور 1396 14:19
دیشب با بچه ها دور هم بودیم؛ کوچک و بزرگ. ادابازی کردیم!... خانه ی هوشنگ و مهوش احساس راحتی عجیبی حس می کنی که در این دوره ی سرد، غنیمتی ست! دل آدم جوان می شود در کنار این بچه ها؛ محبتی بینشان هست که بودن در کنارشان را برایم لذت بخش می کند. همراهی بزرگترها هم حالی داده بود به بازی! آخر بازی، من واژها را برایشان انتخاب...
-
نفس بکش!
جمعه 17 شهریور 1396 15:21
نفس بکش عمیق آرام شادمان بگو غم رد شود که قلبت آرامگاه اندوه نیست... "نزار قبانى" یادش بخیر آن زمان که انگورهای خوشرنگ را که بین سبز و زرد بودند، لب چشمه لا به لای سنگ هایی که از زلالی آب روشن شده بودند می گذاشتیم تا خنک شوند و به دندانشان بکشیم! پیچ و تاب می خوردند توی آب و گاهی برگ موِ شان هم کنارشان می...
-
خُماری...
چهارشنبه 15 شهریور 1396 23:57
سیّد (بهروز وثوقی): نصف مردم دنیا شب که می شه فکر می کنن دلتنگن، اما همه شون خُمارن؛ خُمار بی کسی! از دیالوگ های فیلم "گوزنها"، مسعود کیمیایی، ۱۳۵۳ بشنوید؛ http://s9.picofile.com/file/8305747084/_angahbooks_AshyMashy_Pari_Zanganeh.mp3.html ترانه ی "گنجشکک اشی مشی"، که پری زنگنه بر تیتراژ پایانی این...
-
مو سُرخه
دوشنبه 13 شهریور 1396 15:52
دیشب توی خواب یک فیلم ایرانی می دیدم! هر چند جزئیاتی از آن در خاطرم نمانده است، اما فیلم خوبی بود، طوری که از خودم پرسیدم که نام این فیلم چیست؟... کمی بعدش ایرج قادری در فیلم ظاهر شد، با ظاهری همانند فیلم های دهه ی پنجاهش؛ مثلا مو سُرخه. مطمئن شدم که فیلم را ندیده ام؛ از خواب بیدار شدم!
-
آوار
یکشنبه 12 شهریور 1396 12:10
تو هم با من نبودی ! مثل من با من و حتی مثل تن با من تو هم با من نبودی، آن که میپنداشتم باید هوا باشد، و یا حتی ، گمان میکردم این تو باید از خیل خبرچینان جدا باشد ! تو هم با من نبودی ! تو هم با من نبودی ... تو هم از ما نبودی، آن که ذات درد را باید صدا باشد و یا با من ، چنان همسفرهی شب باید از جنس من و عشق و خدا...
-
درخت کوچک من...
شنبه 11 شهریور 1396 07:59
میان تاریکی تو را صدا کردم سکوت بود و نسیم که پرده را می برد . در آسمان ملول ستاره ای می سوخت ستاره ای می رفت ستاره ای می مرد تو را صدا کردم تو را صدا کردم تمام هستی من ... چو یک پیاله ی شیر میان دستم بود نگاه آبی ماه به شیشه ها می خورد ترانه ای غمناک چو دود بر می خاست ز شهر زنجره ها چو دود می لغزید به روی پنجره ها...
-
کدام است؟...
جمعه 10 شهریور 1396 13:42
ﺭﻩ ﻣﻴﺨﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺑﺮ ﻣﻦ ِﻣﺴﮑﻴﻦ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﮔﺬﺍﺭَﻧﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻧﺪ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺨﺎﻧﻪ ﮐﻴﻦ ﺧَﻤﺎﺭ ﺧﺎﻡ ﺍﺳﺖ "عطار"
-
سکوت!
چهارشنبه 8 شهریور 1396 00:14
زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت که عهد، عهد غم است و زمان، زمان سکوت "شهریار"
-
درد...
شنبه 4 شهریور 1396 13:12
بکا : من آسیب دیده ام و درد می کشم، هیچ تمایلی هم برای پنهان کردنش ندارم. هاوی : همیشه زن ها حق دارن تا درد کشیدنشون رو نشون بدن، حتی بیشتر از واقعیش؛ اما بزرگترین درد برای یه مرد اینه که حتی درد کشیدنش رو هم باید پنهون کنه. از دیالوگ های فیلم "لانه ی خرگوش"؛ جان کامرون، ۲۰۱۰ بکا: نیکول کیدمن هاوی: آرون...
-
به من بگو!
دوشنبه 30 مرداد 1396 14:12
به من بگو، بگو؛ چگونه بشنوم صدای ریزش هزار برگ را ز شاخه ها؟ به من بگو، بگو؛ چگونه بشنوم صدای بارش ستاره را ز ابرها؟ من از درخت زاده ام تو ای که گفتنت وزیدن نسیم هاست بر درختها به من بگو، بگو؛ درخت را که زاده است؟ مرا ستاره زاده است تو ای که گفتنت چو جویبارهاست، جویبارهای سرد به من بگو، بگو؛ ستاره را که زاده است؟...
-
گوشه ی دوری گمنام...
چهارشنبه 25 مرداد 1396 21:16
گاهی آنقدر بدم می آید که حس می کنم باید رفت باید از این جماعت پُرگو گریخت واقعا می گویم گاهی دلم می خواهد بگریزم از اینجا حتی از اسمم، از اشاره، از حروف، از این جهانِ بی جهت که میا، که مگو، که مپرس ! گاهی دلم می خواهد بگذارم بروم بی هر چه آشنا، گوشه ی دوری گمنام حوالی جایی بی اسم، بعد بی هیچ گذشته ای به یاد نیارم از...
-
خواب!
جمعه 20 مرداد 1396 02:47
در هر نگهت، مستی صد جامِ شراب است بیچاره منم من، که در این میکده خواب است! "راضیه خدابنده" بشنوید؛ "حیران"، از گروه دارکوب http://opload.ir/downloadf-8f0e0f786baf1-mp3.html
-
جان ببخش و جانان باش...
دوشنبه 16 مرداد 1396 01:06
"خسته ام...؛ فکر می کردم با یه شب خوابیدن حل می شه، اما خیلی بیشتر از این حرف هاست..." از دیالوگ های فیلم "درون لوین دیویس"؛ برادران کوئن. ۲۰۱۳. پ. ن: ٭ عنوان برگرفته از شعری ست از زنده یاد حسین منزوی . ٭ تصویر؛ جیمز دین فقید.
-
مرا ببوس!
جمعه 13 مرداد 1396 18:51
دلم هواى شکفتن دارد مرا ببوس و بهارانم کن... "اسماعیل خویى"
-
چند خط، درباره ی چند فیلم
دوشنبه 9 مرداد 1396 15:34
٭ خشم و هیاهو - هومن سیدی فیلمی خوش ساخت و یکدست، به ویژه به لحاظ فرم و تکنیک. نورپردازی و رنگ حساب شده، از ویژگی های مهم آن است. از آن دست فیلم هایی ست که می توانند خون تازه ای به رگ های سینمایمان تزریق کنند. ٭ عادت نمی کنیم - ابراهیم ابراهیمیان کارگردان بیش از هرچیز به دنبال روایت درست فیلمش بوده است؛ بی ادعا و...
-
بارانِ بی ملاحظه ی ناگهان، بیا...
شنبه 7 مرداد 1396 13:38
حالم خوب نیست! حوصله ی انجام دادن هیچ کاری را ندارم؛ به محض این که کتابی را دستم می گیرم و چند سطری می خوانم، آن را گوشه ای می گذارم و دراز می کشم... دلم می خواهد فقط بخوابم...؛ تا کی؟!.. نمی دانم! دلم گرفته است؛ غمگینم... هیراد دم به دقیقه بغلم می کند، مرا می بوسد و با لحنی کودکانه می گوید:"بابایی جونِ...
-
بی خوابی ها...
پنجشنبه 5 مرداد 1396 01:18
دانه می دهم گنجشک های صبحگاهی را پشت پنجره ام از خرده شعرهایی که شب از دست های تو می ریزد بر بی خوابی ها و بالش لبریز از امیدم "سید علی صالحی"
-
شلیک کن!
دوشنبه 2 مرداد 1396 16:54
شلیک کن آخرین گلوله ی هفت تیرت را وسط پیشانی ام میان ابروانم زخم بر پیشانی می خواهم داغ بر دلم زیاد است ! "روشنک آرامش" عکس از جیمز ناکتوی
-
برای لمس تن عشق...
پنجشنبه 29 تیر 1396 15:31
ای نازنین اندوه اگر که پنجه به قلبت زد تاری ز موی سپیدم در عود سوز بیفکن تا عشق را بر آستانه درگاه بنگری... "نصرت رحمانی" بشنوید؛ ترانه ی "پوست شیر" با صدای ابی ؛ ترانه از ایرج جنتی عطایی . http://opload.ir/downloadf-e22d3245a40d1-mp3.html