-
حاشیه ی جذاب تر از متن!
یکشنبه 10 آبان 1394 13:30
جشنواره ی فیلم فجر هم به پایان رسید؛چند سالی می شود که فرصت تماشای فیلم در جشنواره را نداشته ام؛ اما همان موقع هم که فرصت اش بود، ایستادن در صف های جشنواره، به مراتب از تماشای خودِ فیلم ها برایم جذّاب تر بود! آن صف هایی که اغلب تا کوچه یا خیابان جنب سینما کشیده می شد...؛ وارد صف که می شدی، انگار وارد یک تالار گفت و...
-
حسرت همیشگی
یکشنبه 10 آبان 1394 13:28
" حرف های ما هنوز ناتمام تا نگاه می کنی: وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آن که باخبر شوی لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود آی... ای دریغ و حسرت همیشگی! ناگهان چقدر زود دیر می شود!" (قیصر امین پور) ۱۵ بهمن ۹۲
-
انیو موریکونه؛ خلاق و نامتعارف
یکشنبه 10 آبان 1394 13:26
راستش آنچه باعث نگارش این چند سطر شد، شنیدن دوباره ی موسیقی متن ِ زیبای فیلم روزی روزگاری در آمریکا (سرجیو لئونه – 1984) ، ساخته ی موریکونه بود. در بین آهنگسازان فیلم، او آهنگساز محبوب من است!... آثارش را دوست دارم، چه که وسترن اسپاگتی را نخستین بار با موسیقی او شناختم؛ تماشای خوب، بد، زشت یا به خاطر یک مشت دلار ،...
-
«شعله» در سینمای زیر زمینی!
یکشنبه 10 آبان 1394 13:24
اوایل دهه ی هفتاد بود و ما هم بچه مدرسه ای و عشق فیلم...؛در محله مان چند جا بود که در آن فیلم نمایش می دادند که من نامشان را سینماهای زیر زمینی گذاشته بودم! به دو دلیل: یکی این که کمابیش فعالیتشان غیر رسمی بود و دیگر این که واقعاً بعضی هایشان زیر زمین بودند؛ یک فضای کوچک و نیمه تاریک که بلیط فروشی اش از سالن نمایش (!)...
-
نگاهی به فیلم «آنا کارنینا»، ساخته ی «جو رایت»
یکشنبه 10 آبان 1394 13:18
مضمون فدای فرم... جو رایت –که فیلم اقتباسی خوبی چون تاوان را در کارنامه دارد – تلاش خود را به کار برده تا فیلم آبرومندی بسازد، این تلاش را در دقتی که او در جزئیات فیلم به کار برده، در نورپردازی ، میزانسن، طراحی لباس و اجزای صحنه، و فیلمبرداری درخشان آن می بینیم. همچنین، به لحاظ فرم، کارگردان موفق به ایجاد نوعی زبان...
-
می نویسم، پس هستم!
یکشنبه 10 آبان 1394 13:16
حالم را بد می کنند آدم هایی که تنها خودشان و دنیایشان و عقاید خودشان را مهم می شمارند. حالم به هم می خورد از آدم هایی که چسبیده اند به این دنیا، جوری که انگار از اول مال خودشان بوده است! جوری که انگار تا ابد آن را خواهند داشت.... در این زمانه ی پر از گرفتاری، که برای خرید کتابی یا مجله ای، اول قیمت پشت جلدش را می بینی...
-
گوست داگ؛ مرام سامورایی
یکشنبه 10 آبان 1394 13:14
" این دیدگاه خوبی ست که جهان را شکل یک رویا ببینیم؛ زمانی که شما کابوس دارید، بلند می شوید و به خودتان می گویید که این فقط یک رویا بود...؛ گفته شده که جهانی که ما در آن زندگی می کنیم، ذره ای با این تفاوت ندارد...." ( از دیالوگ های فیلم گوست داگ؛ مرام سامورایی / جیم جارموش - 1999) ۲۰ آذر ۹۲
-
به یاد نلسون ماندلا، و در آستانه ی روز دانشجو
یکشنبه 10 آبان 1394 13:12
نمی افتیم... "و هنوز ایستاده ایم مثل درخت گاهی نیز مثل چوپانی خمیده خوابمان می برد اما در خواب هم می ایستیم می ایستیم نمی افتیم..." (عبدالله په شیو) ۱۵ آذر ۹۲
-
نگاهی به نمایش «ریچارد دوم» به کارگردانی «مهدی کوشکی»
یکشنبه 10 آبان 1394 13:10
نمایشنامه ای از شکسپیر، در قالبی اکسپرسیونیستی نمایش «ریچارد دوم» در فضایی بسته و ساده، و با بازیگرانی بَر چوب پا، حکایت مقطعی ست از دوران ریچارد دوم پادشاه انگلستان که منجر به سقوط او از تخت پادشاهی و قتل اش می شود؛ داستان حکومتی که پایدار نیست و چوب پاها نمادی از تزلزل آنند. چوب پاهایی که هر آن بیم فرو ریختنشان می...
-
بن بست تکیه دولت!
یکشنبه 10 آبان 1394 13:06
چندی پیش گذرم به خیابان پانزده خرداد افتاد و آن بافت قدیمی اش؛ جدا از بازار قدیم تهران و میدان ارگ و کاخ گلستان، نظرم به تابلویی جلب شد با عنوان «بن بست تکیه دولت»؛ یاد تکیه دولت در دلم زنده شد و افسوسی دوباره بر آن، که چرا امروز جای آن خالی ست؟... تکیه دولت را ناصرالدین شاه ساخت، آن هم پس از دیدن تماشاخانه های فرنگ....
-
هامون...
یکشنبه 10 آبان 1394 13:05
خدایا!... خدایا! یه معجزه! برای من یه معجزه بفرست؛ مثل ابراهیم.... شاید معجزه ی من یه حرکت کوچیک بیشتر نباشه؛ یه چرخش؛ یه جهش! یه این طرفی...، یه اون طرفی... (از دیالوگ های فیلم هامون / داریوش مهرجویی ، فصل پایانی) ۲۸ آبان ۹۲ پ.ن: تصویر برگرفته از سایت روزنامه ی همشهری ست.
-
مجلس تمام گشت...
یکشنبه 10 آبان 1394 13:03
این چند روز تعطیلی را، فارغ از آلودگی تهران، به یک شهر کوهستانی پناه آورده ایم و مهمان هوای پاکش شده ایم؛ این جا خبری از دود و دم تهران نیست! صبح که بیدار می شوی مه همه چیز را در بر گرفته است...؛ در میانه های روز هم، مه به کمرکش کوه های دور دست رسیده است و غروب ها، ابرها در طرح های ساده و چین دار، با رنگ سرخ در هم...
-
نخستین سینمایی که رفتم.
یکشنبه 10 آبان 1394 13:01
پنج شش ساله بودم که برای نخستین بار به سینما رفتم...؛ از شهرستان با پدرم به تهران آمده بودیم تا به برادرهایم سر بزنیم؛ یادم نیست چه فصلی بود، اما یادم می آید که تا تهران را با مینی بوس آمدیم. دو روز بیشتر در تهران نماندیم. یک روز با دوتا از برادرها و یکی از پسر عموها به سینما رفتیم. غروب بود. برای نخستین بار سینما...
-
چه کسی باید پاسخگو باشد؟!
یکشنبه 10 آبان 1394 12:58
برنامه ی این جمعه ی مناظره ی تلویزیون درباره ی سینمای موسوم به جشنواره ای بود. راستش هنوز درباره ی این اصطلاح سینمای جشنواره ای مشکوکم و برایم واژه ی گنگی ست...! اما در این نوشته ی کوتاه، نمی خواهم به این اصطلاح بپردازم و روی سخنم به جای دیگری ست. مهمانان این برنامه، جمعی از سینماگران بودند که هریک به نوعی درباره ی...
-
به یاد پیکاسو
جمعه 8 آبان 1394 18:46
سوم آبان ماه، بیست و پنجم اکتبر، سالروز تولد پابلو پیکاسو پابلو پیکاسو (1973 - 1881)، نقاش، مجسمه ساز، طراح و چاپگر بزرگ اسپانیایی، به همراه ژرژ براک، کوبیسم را بنیاد نهاد. او تجربیات مختلفی در حوزه ی طراحی، نقاشی، مجسمه سازی، چاپ، اسامبلاژ و سفال داشت. او در مدت کوتاهی تقریباً همه ی دستاوردهای هنری دوران خود را...
-
درباره ی «عقاید یک آکتور سینما» - قسمت اول
جمعه 8 آبان 1394 18:44
یک نیمه متوسط، یک نیمه جذاب! دی وی دیِ «عقاید یک آکتور سینما»، که اخیراً وارد شبکه ی سینمای خانگی شده، به کارگردانی خانم منیژه حکمت، قرار است به قول خودش "همه ی آنچه را که می خواهیم درباره ی فلان آکتور سینما بدانیم" به ما بگوید، عبارتی که با خودش رنگ و بوی اثری صرفاً تجاری را به ذهن متبادر می کند؛ در ادامه ی...
-
بخش هایی از نامه ی یک نویسنده
جمعه 8 آبان 1394 18:39
"می دانی برادر... من به قدرت خودم متکی ام. با خودم عهد بسته ام که هرچه پیش آید، حتی اگر به خاطر این کار بمیرم... دیگر سفارشی ننویسم. نوشتن سفارشی همه چیز را در هم می شکند و ویران می کند. من می خواهم تک تک آثارم فی نفسه خوب باشد. پوشکین را در نظر بگیر. گوگول را در نظر بگیر. هیچ کدام زیاد ننوشتند اما به زودی برای...
-
نگاهی به انیمیشن «تهران ۱۵۰۰»
جمعه 8 آبان 1394 18:37
از شبکه ی نمایش خانگی، فیلم «تهران 1500» را تماشا کردم..؛ فاقد استخوان بندی...! درست چند ماهِ قبل بود، پیش از تولد پسرم هیراد، که بعد از کلی برنامه ریزی، با همسرم راهی سینما شدیم تا «تهران 1500» را ببینیم...؛ به نظرمان مجموعه ای از عوامل باعث می شد که با فیلم جذابی رو به رو شویم، ضمن این که هر دو به انیمیشن علاقمندیم؛...
-
شاهد
جمعه 8 آبان 1394 18:33
وقتی بر گور پسرش خم شد چادرش لحظه ای آفتاب را پوشاند وقتی برخاست گورستان بوی شیر می داد و آفتاب هم پشت کوه ها پنهان شده بود «به روژ ئاکره ای» ۸ مهر ۹۲ پ.ن: *بشنوید: https://s32.picofile.com/file/8478140126 /Lullaby_%D9%84%D8%A7%D9%84%D8%A7% DB%8C%DB%8C.mp3.html لالایی کُردی با صدای سارنگ سیفی ، شعر از ماموستا قانع و...
-
سگ آندلسی
جمعه 8 آبان 1394 18:24
فیلمنامه ی بدون طرح، که در اواخر سال های بیست آغاز شد، با دو نهضت هنری زمان خود، یعنی سوررئالیسم و شورش در زبان قرین شد و به سبب آنها تحرک یافت. هنرمند مشهور سینمای اسپانیا، لوئیس بونوئل اولین فیلم خود را با نام سگ آندلسی (1928) و تا حدودی با کمک سالوادور دالی آفرید. در ذهن آن ها سناریویی شکل گرفت که سه روزه نوشته شد...
-
ببار ای بارون، ببار...
جمعه 8 آبان 1394 18:22
در سالروز تولد استاد شجریان تصنیفِ بارون ببار ای بارون ببار با دلم گریه کن خون ببار در شبهای تیره چون زلف یار بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون دلا خون شو خون ببار بر کوه و دشت و هامون ببار دلا خون شو خون ببار بر کوه و دشت و هامون ببار به سرخی لبهای سرخ یار به یاد عاشقای این دیار به کام عاشقای بی مزار ای بارون ببار ای...
-
من چه خواهم گفتن...
جمعه 8 آبان 1394 09:36
... من چه خواهم گفتن که چه گفتند دو بیمار به هم؟ گفت: آن آهوی خوش؟ گفت: رمید گفت: آن نرگس تر؟ گفت: فسرد... (سطرهای خوانا از میان یک شعر ناتمام از نیما یوشیج) قلم انداز، نیما یوشیج، انتشارات دنیا، چاپ دوم: 1352 ۳۱ شهریور ۹۲
-
پاتوق
جمعه 8 آبان 1394 09:35
چند روز پیش، بعد از مدت ها مسیر میدان انقلاب تا چهار راه کالج را پیاده گَز کردم...؛ مسیری که در روزگار دانشجویی ام یکی از گذرگاه های اصلی ام بود – البته خیلی وقت ها این مسیر تا دروازه دولت هم امتداد می یافت. مسیر لذتبخشی بود برایم و هنوز هم هست؛ انبوهی از کتاب فروشی ها، نو و دست دوم؛ سینما ها، تئاتر شهر.... کمی آن...
-
دیدار از «نمایشگاه جنبش سقّاخانه» در موزه ی هنرهای معاصر تهران
جمعه 8 آبان 1394 09:33
جای گره خوردن احساس با هنر جنبش سقّاخانه عنوانی ست که به فعالیت های گروهی از هنرمندان نوگرای ایرانی داده شده که در پی تلفیق عناصر بومی و مذهبی ایرانی با هنر مدرن بودند. این اصطلاح را نخستین بار زنده یاد کریم امامی در مورد آثار حسین زنده رودی و پرویز تناولی در اوایل دهه ی چهل خورشیدی به کار برد و تا به امروز این اصطلاح...
-
هلال باریک ماه
جمعه 8 آبان 1394 09:31
دیشب هلال ماه باریک بود..، به باریکی عمر من، که هر روز و هر روز کوتاه تر می شود. یک شب دیگر هم گذشت به بی خوابی. شب و روزم با هم قاطی شده است. چه فرقی می کند شب باشد یا روز؟! برای من که هر شب بی خوابم، چه فرقی می کند...؟ .... گمان می کردم فقط چند روز اول این گونه باشد، اما نه. تمام نشد. بی خوابی ام کش آمد؛ همچون تمام...
-
سنگ
جمعه 8 آبان 1394 09:27
به یادت هست آن شب را که تنها به بزمی ساده مهمان تو بودم؟ تو می خواندی که «دل دریا کن ای دوست» من اما غرق چشمان تو بودم؟ تو می گفتی که پروا کن، صد افسوس مرا پروای نام و ننگ رفته است من آن ساحل نشین سنگم، چه دانی چه ها بر سینه ی این سنگ رفته است «مکش دریا به خون» خواندی و خاموش تمنّاگر کنار من نشستی چو ساحل ها گشودم...
-
کوتاه درباره ی «بغض»
چهارشنبه 6 آبان 1394 08:37
از شبکه ی نمایش خانگی، « بغض »را دیدم؛ بغض – کارگردان: رضا درمیشیان، بازی: بابک حمیدیان و باران کوثری بغض ، به عنوان فیلمی تجربه گرا، به لحاظ جسارت در به تصویر کشیدن داستانی با کاراکترهای امروزی و عبور مجانب گونه از کنار خطوط قرمز، فیلم قابل توجهی است؛ استفاده ی مناسب از نورپردازی و رنگ، دوربینی سیّال، کاراکترهایی...
-
نگاهی به کتاب «پیامی در راه»
چهارشنبه 6 آبان 1394 08:22
مرگ پایان کبوتر نیست... به تازگی مطالعه ی کتاب « پیامی در راه » را به اتمام رسانده ام؛ کتابی که مدت ها بود در قفسه ی کتابخانه ام خاک می خورد و من در پی فرصتی برای مطالعه اش بودم؛ اکنون می توانم به جرأت بگویم که جزء بهترین کتاب هایی ست که در مورد زنده یاد «سهراب سپهری» خوانده ام. پیش تر، در مورد کتاب سهراب، مرغ مهاجر...
-
گاهی ما آدم ها...
چهارشنبه 6 آبان 1394 08:18
گاهی ما آدم ها، زنده هستیم به لبخندی، کرشمه ای، نگاهی...، گاهی ما آدم ها، دلخوشیم به دست مهربانی که به سویمان دراز شود...، گاهی ما آدم ها، زنده هستیم به این که کسی با تمام وجود دوستمان داشته باشد...، گاهی ما آدم ها، امید آن را داریم که همه چیز درست شود، آن طور که دلمان می خواهد...، گاهی ما آدم ها،... با این حال، خیلی...
-
غریبانه ای برای «فرهاد مهراد» به بهانه ی چندمین سالگرد خاموشی اش
چهارشنبه 6 آبان 1394 08:16
159 فرهاد مهراد ، مردی که ترانه هایش ورد زبان ها بود یا با سوت بر لب ها جاری می شد؛ هنرمندی یگانه که هیچ گاه تن به ابتذال نسپرد و در عین حال، هیچ گاه اعتقادات گر م اش را جار نزد. مردی که وقتی پشت پیانو می نشست و مرد تنها را می خواند، تنهایی اش را بر صحنه می دیدی...؛ تنها و محجوب و سر به زیر.... روحش شاد؛ یادش گرامی!...