-
زنگ آخر زنگ غیبت، وقت خوب سینما بود...
شنبه 19 خرداد 1397 23:31
تاریکی سینما جان می دهد برای گرفتن دستانت اینجا... هیچ صحنه ای را کات نمی دهند. "محمد ابراهیم گرجی" سینما عصر جدید، با نام سابقِ تخت جمشید، از قدیمی ترین سینماهای تهران (۱۳۲۱) و البته از معروف ترین آن هاست. این سینما معروفیتش را به خاطر نمایش فیلم های خاص و اصطلاحا هنری به دست آورده است و از قدیم پاتوق...
-
پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست...
سهشنبه 15 خرداد 1397 15:08
گفتم بدوم تا تو همه فاصلهها را تا زودتر از واقعه گویم گِلهها را چون آینه پیش تو نشستم که ببینی در من اثر سختترین زلزلهها را پر نقشتر از فرش دلم بافتهای نیست از بس که گره زد به گره حوصلهها را ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم وقت است بنوشیم از این پس بلهها را بگذار ببینیم بر این جغد نشسته یک بار دگر پر زدن...
-
الیور توئیست
سهشنبه 15 خرداد 1397 03:44
وقت کتاب خواندن خوابم برد؛ دیر وقت بیدار شدم و تلویزیون را روشن کردم؛ شبکه ی نمایش که معمولا ساعت یک پس از نیمه شب فیلم های قدیمی را پخش می کند، داشت "الیور توئیست" را نمایش می داد؛ نسخه ی سیاه و سپیدی که پیش تر آن را ندیده بودم. نشستم پای فیلم و چه فیلمی بود! الیور توئیست؛ دیوید لین، ۱۹۴۸، انگلستان فیلم را...
-
منت خدای را عزّوجل...
یکشنبه 13 خرداد 1397 19:39
صبح باران ریزی می بارید. روز خوبی بود امروز؛ صبح، دوست نازنینی که می داند من عاشق ترشیجات هستم، یک دبه سیرترشی چندساله برایم آورد و دوست عزیزی هم یک پایه ی گوشی موبایل، از آن ها که روی داشبورد نصب می شوند، به ام بخشید. خدایا! شکر به خاطر همه ی زیبایی هات. پ.ن: عنوان که از گلستان سعدی و معرف حضور دوستان فرهیخته هست؛ در...
-
رگبار...
شنبه 12 خرداد 1397 19:21
عصر که می شود، آسمان ابر می گیرد و بعدش رگبار شروع می شود...؛ این، خلاصه ی هوایِ این روزهای تهران است. همین که رگبار شروع شد، سرم را از پنجره بیرون بردم تا خیسِ باران شود. حس خوبی داشت! توی مدرسه، پدر یکی از شاگردهام را در راهرو دیدم؛ نمی دانم چطور مرا شناخت، چون یادم نمی آمد دیده باشمش. گفت:"آقای بابایی؟"...
-
کدام آه مگر برده است راه به ماه...
سهشنبه 8 خرداد 1397 22:13
شعر زیر سروده ی دوست خوب و هنرمندم، "جعفر مقیمیان" است که لطف کرده اند و برای وبلاگ ارسال کرده اند. با سپاس از این دوست فرهیخته، برایشان شادی و سرور همیشگی آرزومندیم. چقدر فکر کنم هر شبِ سیاه به ماه؟ کدام آه مگر برده است راه به ماه؟ تو هیچگاه نگفتی که این غم انگیز است که دل ببندد، آبِ درون چاه به ماه سوالْ...
-
خوشا نظربازیا که تو آغاز می کنی...
سهشنبه 8 خرداد 1397 16:44
مرا تو بیسببی نیستی . بهراستی صلتِ کدام قصیدهای ای غزل؟ ستارهبارانِ جوابِ کدام سلامی به آفتاب از دریچهی تاریک؟ کلام از نگاهِ تو شکل میبندد . خوشا نظربازیا که تو آغاز میکنی ! پسِ پُشتِ مردمکانت فریادِ کدام زندانیست که آزادی را به لبانِ برآماسیده گُلِ سرخی پرتاب میکند؟ ــ ورنه این ستارهبازی حاشا چیزی بدهکارِ...
-
جهان در صدای تو آبی ست...
سهشنبه 8 خرداد 1397 15:24
صدای تو را دوست دارم صدای تو، از آن و از جاودان میسراید صدای تو از لالهزاران که در یاد میآید صدای تو را، رنگ و بوی صدای تو را، دوست دارم. جهان در صدای تو آبی ست و زیر و بم هر چه از اصفهان در صدای تو آبی ست. و هر سنت از دیرگاهان و هر بدعت از ناگهان در صدای تو آبی ست. "اسماعیل خوئی"
-
شب
سهشنبه 8 خرداد 1397 00:59
شب تاریخ دلتنگی ست و تو شب منی.. "محمود درویش" پ.ن: نقاشی از "مارک شاگال"
-
پاییز
دوشنبه 7 خرداد 1397 13:56
چگونه میشود با یک سلام آدم را بگیرند از او تقویمی با چهار پاییز به او تحویل دهند؟ "هرمز علی پور"
-
چنار...
یکشنبه 6 خرداد 1397 12:32
کاش سرم را بردارم و برای هفتهای در گنجهای بگذارم و قفل کنم در تاریکی یک گنجه خالی روی شانههایم جای سرم چناری بکارم و برای هفتهای در سایهاش آرام گیرم. "ناظم حکمت" بشنوید: ترانه ی عاشقانه ی کُردی "باران"، با صدای "حدیث صادق ایوبی" http://s8.picofile.com/file/8327585784...
-
فینال
یکشنبه 6 خرداد 1397 01:58
"فوتبال آخرین تجسمِ مقدس دوران ماست. فوتبال در سطوح زیرینش حتی اگر یک سرگرمی هم باشد، چیزی مانند یک آیین مقدس است. در حالی که دیگر آیینهای مقدس، در حال زوالاند، فوتبال تنها چیزی است که با ما باقی میماند، فوتبال نمایشی است که جایگزین تئاتر شده است." نقل قولی از "پیر پائولو پازولینی" نشستم پای...
-
از تو کجا گریزم؟...
شنبه 5 خرداد 1397 15:49
عاشق شو و مستی کن ، ترک همه هستی کن ، ای بت نپرستیده بتخانه چه می دانی ... "مولانا" بشنوید: تصنیف "از تو کجا گریزم؟"، با صدای "علیرضا قربانی"، شعر از "مولانا" http://s8.picofile.com/file/8327510142 /Ghorbani_Az_To_Koja_Gorizam.Mp3.html
-
بدرود مَرد!
شنبه 5 خرداد 1397 09:56
دیروقت بود که خبر درگذشت ناصرخان ملک مطیعی را در کانال یکی از خبرگزاری ها خواندم؛ تنها چند دقیقه پس از مرگش. دلم گرفت... دورادور و از دهه ی شصت، از احوالش خبردار بودم؛ در ونک یک قنادی داشت به نام "شیرین کام" که خیلی ها به خاطر دیدنش آن جا می رفتند. از مردم عادی تا هنرپیشگان قدیم و جدید. چیزهای زیادی ازش می...
-
see each sunrise as a gift
جمعه 4 خرداد 1397 08:29
توی مترو هستم؛ روز شلوغی در پیش دارم! یک شاگرد تازه پیدا کرده ام که دیروز دو جلسه به ش درس دادم؛ سیه چرده ست و سبیلو. مثل خیلی از بچه های پایین شهر، با مرام است و رفتارهای خاص خودش را دارد. مثلا خیلی وقت ها موقع توضیح دادن های من روی برگه، به من نگاه می کند یا به گوشه ای خیره می شود! من که غیرمستقیم متوجه می شوم، می...
-
تو مه فرو می ریم....
پنجشنبه 3 خرداد 1397 14:49
هر روز غرق میشوم در این شهر بی دریا و شب خودم را بالا میکشم روی تخت خواب با صدفهایی در دستم و تکههای تور چسبیده به تنم "ساره دستاران" بشنوید؛ گرامافون با صدای "رضا یزدانی" http://www.sv1.bibakmusic.com /Music/96/azar/1/Reza%20Yazdan i%C2%A0Geramafon%20320%20.mp3 عنوان که بخشی از ترانه است مرا...
-
سر به جنگل می گذارد...
چهارشنبه 2 خرداد 1397 09:40
دیروز امتحان ریاضی بود در مدرسه و حالا من هستم و چهار بسته برگه ی امتحانی! معمولا هنگام تصحیح برگه ها موسیقی گوش می کنم و الان هندزفری توی گوش هام و برگه ها پیش رویم است. موسیقی ها تصادفی و از آن هایی ست که تازه دانلود کرده ام؛ همین حالا محمد اصفهانی دارد ترانه ی آسیمه سر را توی گوشم می خواند:"من ره به خلوت عشق...
-
دلم دریا شد و دادم به دستت...
سهشنبه 1 خرداد 1397 21:17
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست کنار چشمه ای بودیم در خواب تو با جامی ربودی ماه از آب چو نوشیدیم از آن جام گوارا تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب تن بیشه پر از مهتابه امشب پلنگ کوه ها در خوابه امشب به هر شاخی دلی سامون گرفته دل من در...
-
دست هایت مثل برگ های درخت افراست.
دوشنبه 31 اردیبهشت 1397 21:15
کوتاه درباره ی کتاب "نه حوا، نه آدم"، نوشته ی اَملی نوتوم یک دختر بلژیکی به نام اَملی که در ژاپن متولد شده، حالا دوباره به این کشور آمده تا به رویایش یعنی ژاپنی شدن دست یابد؛ برای تقویت زبان ژاپنی اش یک آگهی تدریس به زبان فرانسه می دهد و یک جوان ژاپنی به نام رینری شاگردش می شود؛ به تدریج رابطه ای عاطفی بین...
-
بیا زندگی را بدزدیم
یکشنبه 30 اردیبهشت 1397 20:35
زندگی از هر چیزی قویتر است . "بهرام صادقی" پ.ن: عنوان از "سهراب سپهری"
-
مردن به وقت شهریور...
یکشنبه 30 اردیبهشت 1397 08:46
سر کلاس دهم تجربی نشسته ام پشت میزم. تنها یک دانش آموز آمده که او هم ته کلاس کتابش باز است و ظاهرا درس می خواند. از راهرو سر و صدای بچه ها می آید؛ مدرسه تق و لق است! خوب است که کتابی همراه خودم آورده ام. این کلاس، از جمله ی کلاس هایی ست که پنجره هایش رو به زمین های کشاورزی پشت مدرسه باز می شود. بخشی از زمین ها را درو...
-
پرواز بر فراز آشیانه فاخته
یکشنبه 30 اردیبهشت 1397 00:25
رندل مک مورفی(جک نیکلسن) : "شما فکر میکنید چی هستید؟ خدای من. دیوونه یا یه همچین چیزی؟ نیستید! شما دیوونه نیستید. شما از نصف اون الاغهایی که بیرون دارن توی خیابونها راه میرن دیوونهتر نیستید!" از دیالوگ های فیلم"پرواز بر فراز آشیانه فاخته"؛میلوش فورمن؛ ۱۹۷۵. پ.ن: اگر دوست داشید، یادداشت من...
-
آیدا در آیینه...
جمعه 28 اردیبهشت 1397 23:50
شبی پیش شاملو در خانهی مادرش بودم. تابستان بود و در غروبش باران عجیبی هم بارید. فردا که به خانهی آنها رفتم، او نبود. نشستم روی تختش که کنار دیوار بود و پشت به دیوار. ناگهان برگشتم دیدم با مداد روی دیوار شعری نوشته شده با اسم «آیدا در آیینه» که تاریخ و امضا هم دارد. متحیر شده بودم و حال عجیبی داشتم. ناگهان وارد شد....
-
غروب جمعه...
جمعه 28 اردیبهشت 1397 18:26
تمامِ روزهای هفته سر در گم ام غروب جمعه که می شود سر از دل تنگی در می آورم ! "نسترن وثوقی" امروز سرزده رفتیم خانه ی مادرم؛ همین که در را باز کرد، بوی آش دوغ توی صورتم زد! چند وقت است آش دوغ نخورده ام؟!... چه عطری داشت! برایمان توی ظرفی ریخت تا شب برسد. پدرم پرسید:"یادته رفته بودیم طویلان و آش...
-
سحر از بسترم بوی گل آیو...
جمعه 28 اردیبهشت 1397 06:17
هر صبح بوی تو می دهد پیرهنم بس که تمام شب تنگ در آغوش گرفته ام خیالت را ... "هستی دارایی" پ.ن: ٭عنوان برگرفته از این بیت "باباطاهر" است که نزدیک است به شعر بالا: چو شو گیرم خیالت را در آغوش سحر از بسترم بوی گل آیو ٭بشنوید: تصنیف "اشتیاق" با صدای "علیرضا قربانی"...
-
بر شن های تابستان...
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1397 17:22
حاصلم درد دل است از دل بی حاصل خویش به که گویم من دلسوخته درد دل خویش... "صبری مروزی" بشنوید: ترانه ی "کتیبه"، با نفس گرم فرهاد . http://s8.picofile.com/file/8326535118/Farhad_Katibeh.mp3.html
-
هیراد
دوشنبه 24 اردیبهشت 1397 20:12
درگیری های کاری این روزهایم باعث شده تا کمتر بتوانم با هیراد باشم؛ این چند روزه که به خاطر کلاس های تقویتی مدرسه، دیرتر می روم سراغش، برخلاف گذشته که خودش را قایم می کرد تا پیدایش کنم، می آید توی راهرو به استقبالم و می پرد بغلم و می گوید:"دلم برات تنگ شد بابا؛ دیر نیا!" و من می فشارمش به خودم... برای این که...
-
آه ای شراب کهنه...
یکشنبه 23 اردیبهشت 1397 21:10
جوانمردا! جهان عشق طُرفه جهانی است، چه دانی که خط و خال و زلف و ابرو و چشم معشوق با عاشقان چه می کند ! "عین القضات همدانی" پ.ن. ها: ٭نقاشی با عنوان "دختری با گوشواره مروارید"، یوهانس ورمیر، سده ی هفدهم میلادی. ٭عنوان برگرفته از این شعر "حسین منزوی" است: با جرعه ای ز بوی تو از خویش می روَم...
-
آقای معصومی
شنبه 22 اردیبهشت 1397 11:22
از بین همه ی معلم هایی که داشته ام، نام چندتایشان سبزترم می دارد؛ یکی شان آقای معصومی، معلم پرورشی چهارم ابتدایی ام بود. آقای معصومی لاغراندام و قدبلند بود. لباس های ساده ای می پوشید. سبیلو بود. موهایش را یک وری شانه می زد و عینک فلزی بزرگی داشت. خیلی چیزها از او در خاطرم مانده است. مسابقه برگزار می کرد و جایزه اش را...
-
بگذریم...
شنبه 22 اردیبهشت 1397 09:33
باران خیال توست می آید، شدید می شود، صورتم را خیس می کند ... باران؛ آمدن توست همه را عاشق می کند ... باران؛ نگاه توست زیرش که باشی تب می کنی ... باران؛ پیراهن توست بویش تا مدت ها همه را دیوانه می کند ... باران؛ داغ توست سیگار می خواهد... باران... بگذریم ... باران گریه ی من که نیست بند می آید... "سجاد شهیدی"