-
بیا ره توشه برداریم، کجا؟ هرجا که اینجا نیست...
پنجشنبه 23 فروردین 1403 20:50
کوه و منطقه شکارممنوع امروله و داله خانی، منطقه ای به وسعت بیش از ۴۲ هزار هکتار است که حدفاصل شهرستان های کنگاور، صحنه و سنقر در استان کرمانشاه قرار گرفته است. این منطقه، رشته کوهی ست که در جهت جنوب شرق به شمال شرق کشیده شده است. بلندترین نقاط آن، قله های نخودچال (نوخه چال) و نمازگاه با بیش از ۳۰۰۰ متر می باشند. گفته...
-
و رفت تا لب هیچ و پشت حوصله نورها دراز کشید...
پنجشنبه 16 فروردین 1403 12:57
قسمت بود سیزده بدر را در کنار قبر پدر سر کنیم. روز دوم عید که رفتیم سرخاک متوجه شدیم سنگ قبر از قسمت پایین نشست کرده است. داداش سیروس و هوشنگ پیگیری کردند و سرانجام روز سیزده باهم رفتیم و برایش قرنیز گذاشتیم و درست شد. بنا، اسمش اوس غلام بود؛ از لهجه اش نتوانستم بفهمم اهل کجاست. یاد پدر افتادم که بنایی بلد بود. خانه ی...
-
عالم چنین فراخ؛ چه دلتنگ ماندهایم ...
پنجشنبه 9 فروردین 1403 11:44
روز سوم فروردین، با جمعی ۲۶ نفره از نزدیکان رفتیم بازدید از مجموعه ی کاخ سعدآباد. یک جمع متنوع که کوچکترین عضوش هیراد و بزرگترین عضوش مادرم بود. مادر بازدید نکرد و روی نیمکتی رو به روی کاخ سفید(ملت) نشست. مجموعه کاخ های سلطنتی سعدآباد، ۱۸ کاخ است که در منطقه ای ییلاقی در شمال تهران قرار گرفته است. برخی از این کاخ ها...
-
من فقط بوسیدمت، تو خودت شعر شدی باریدی...
یکشنبه 29 بهمن 1402 22:41
امروز از پایان نامه ام دفاع کردم. این روزهای آخر واقعا از سخت ترین روزهای عمرم بود؛ مصیبت مرگ پدر مرا به شدت غمگین کرده بود. شب آخر مدام برایم یادآوری می شد؛ تا ساعت ۳/۵ بامداد کنارش بودم و پدر پشت به بخاری نشسته بود. نیم ساعتی بود که فشار خونش به تعادل رسیده بود و رنگ و رویش برگشته بود سر جایش، مثل همیشه آرام بود و...
-
ایمان من گرمای زندگی ست و ایمان تو، سرمای مرگ.
شنبه 23 دی 1402 17:37
آرام بگیر پدرم...؛ دلم خیلی برایت تنگ می شود... پ.ن.ها: * تصویر، پدرم در شب چله ی گذشته که برایمان فال حافظ گرفت. حالش خوب بود و می خندید. * عنوان از دیالوگ های فیلم اردت (کارل تئودور درایر، ۱۹۵۵)؛ چرا که پدرم زندگی را ستایش می کرد.
-
چشم به راه
سهشنبه 12 دی 1402 09:33
دایی رسول پس از چند روز بستری شدن در بخش مراقب های ویژه ی بیمارستان، جمعه شب درگذشت. دایی رسول، دایی بزرگ من است. از حدود ۱۳ سال پیش، کم کم دست هاش لرزش گرفت؛ تشخیص پزشک ها پارکینسون بود. آن روزها با قرص های خارجی ای که از دور و نزدیک تهیه می کرد، لرزش ها کم بود. گفته بودند باید از تنش های عصبی دوری کند. اما تنش پشت...
-
من مرگ را زیسته ام...
جمعه 3 آذر 1402 23:55
دربهدرتر از باد زیستم در سرزمینی که گیاهی در آن نمیروید. ای تیزخرامان! لنگی پای من از ناهمواری راه شما بود. «احمد شاملو» × عنوان از شاملو
-
شمس العماره
چهارشنبه 10 آبان 1402 11:13
شمس العماره از جمله ی زیباترین عمارت های کاخ گلستان است که به دستور ناصرالدین شاه ساخته شد و در دوره ی خودش، بلندترین بنای پایتخت بود. این بنا که در ضلع شرقی کاخ گلستان قرار گرفته است، آینه کاری های زیبایی دارد که در گذشته تابش نور از پنجره های مرتفع رو به خیابان ناصرخسرو باعث انعکاس نور در داخل می شد و منظره ای...
-
سلاخی در سردابی قرون وسطایی...
یکشنبه 23 مهر 1402 22:13
مرگ داریوش مهرجویی و همسرش، آن هم بدین شکل فجیع، یکی از تلخ ترین روزهای عمرم را رقم زد. وقتی گفتند کیومرث پوراحمد خودکشی کرده است، تا مدت ها جرات تماشای تصویری که می گفتند در آن خودش را به دار آویخته، نداشتم؛ وقتی بالاخره تصویر را دیدم، سردی غریبی همه ی وجودم را در بر گرفت. چطور ممکن است کسی خودش را این طور بکشد؟......
-
Mori Art Museum
چهارشنبه 19 مهر 1402 16:58
به نظرم ویدئوی زیر نمونه ی مناسبی باشد برای درک تعریف موزه در دنیای امروز: .
-
پاپوش
جمعه 14 مهر 1402 17:19
روزهای نوروز گذشته که به عنوان همیار در کاخ گلستان بودم، روزهای شلوغی بود. یکی از همان روزها -شاید سوم - از همان صبح با ورود انبوه بازدیدکنندگان، می شد حدس زد که شلوغ تر از روزهای پیش است. از مسئولان کاخ تا همیارها و خدمات، همه بابت جمعیت بالای بازدیدکنندگان، تحت فشار بودند. خانم حسین پور ، رئیس موزه های کاخ و خانم...
-
تاک های ماه در تاریکی نیز رو به انگور می خزند...
جمعه 31 شهریور 1402 11:24
در روستای پدری، انگور جایگاه ویژه ای داشت و میوه ی غالب باغ های روستا بود. از وقتی انگور می رسید، هر روز انگور می خوردیم. به روشی سنتی که به آن اوینگ ناخته ن می گفتند، برای شب چله هم انگور نگه می داشتند؛ انگورها را به بندهای محکم و بلند می بستند و بندها را در اتاقی که معمولا خنک تر از بقیه ی اتاق ها بود، از سقف آویزان...
-
یه شب ماه می آد...
شنبه 25 شهریور 1402 17:55
ما نسل بوسه های ممنوع بودیم عشق را میان لبهای هم پنهان کردیم تا نمیرد بعد از ما شما نسل آزادی بوسه در خیابان خواهید بود عشق را با لبهایتان فریاد بزنید تا زندگی کند. «افشین یداللهی» پ.ن: عنوان از شاملو
-
ای دانه ی نهفته ...
پنجشنبه 16 شهریور 1402 11:49
ای واژه خجسته آزادی! با این همه خطا با این همه شکست که ماراست آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت؟ خواهی شکفت ای گل پنهان خواهی نشست آیا روزی به شعر من؟ آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت؟ ای دانهی نهفته ، آیا درخت تو روزی در این کویر به ما چتر می زند؟ «سیاوش کسرایی» پ.ن: بشنوید؛...
-
ارزیابی شتابزده - ۳۶
چهارشنبه 1 شهریور 1402 10:22
*افسانه های گمشده، با مگان فاکس [مستند]، جافری دنیلز، ۲۰۱۸ امتیاز: ۳/۵ از ۵ در این سری مستند، هر بار مخاطب با مگان فاکس همراه می شود تا درباره ی موضوعی تاریخی به جست و جوی تازه ای بپردازد... . در قسمت نخست از فصل اول، به این موضوع پرداخته می شود که آیا در بین جنگجویان وایکینگ، جنگجویان زن هم بوده اند؟ در قسمت دوم...
-
ژرفای شب
چهارشنبه 25 مرداد 1402 21:33
ای کاش میشد بدانیم ناگه غروب کدامین ستاره ژرفای شب را چنین بیش کرده ست؟ «مهدی اخوان ثالث» پ.ن: تصویر، نمایی از فیلم «زیر آسمان برلین»؛ ویم وندرس، ۱۹۸۷
-
جایی میان بی خودی و کشف
سهشنبه 17 مرداد 1402 17:54
اوایل دهه ی هشتاد بود و دوره ی دانشجویی؛ برای تدریس راهم به خانه ای حوالی پل سید خندان افتاد. خانه ی سه بر بزرگی بود که دو طبقه و حیاط بزرگی داشت. در طبقه ی اولش پیرمرد و پیرزنی زندگی می کردند و در طبقه ی دوم دامادشان که در همان گفت و گوی کوتاهی که با او داشتم، فهمیدم که فقط به خاطر مال و اموال با دختر این خانواده...
-
سینما، نوشته ی طبیعت است...
سهشنبه 10 مرداد 1402 21:50
امروز در جلسه ی آنلاینی با عنوان «هستی شناسی سینما» که از طرف انجمن علمی فلسفه دانشگاه برگزار شده بود شرکت کردم؛ مدرس آقای فرنام مرادی نژاد بودند. اوایل جلسه مباحث خیلی تخصصی بود و کمتر ارتباط گرفتم، اما بخش پایانی که به پدیدارشناسی می پرداخت، جذابیت تازه ای برایم پیدا کرد و آن آشنایی با یک نام بود؛ موریس مرلو پونتی....
-
درخت های گردکان
پنجشنبه 5 مرداد 1402 23:11
خانه ی داداش سیروس هستیم؛ نذری دارند. این نذری باعث شده که دور هم جمع شویم و آن هایی را ببینیم که مدت هاست ندیده ایم؛ یکی مثل پسرعمه ام قدرت. با اینکه تاریخ تولدهای من و قدرت در شناسنامه مثل هم نیست، اما در یک شب به دنیا آمده ایم! او سر شب و من دم صبح. وقتی تکاور ارتش شد، سرحال و قبراق بود. ازدواج کرد. با برادرش در...
-
نگهبان عبوس رنج خویش...
شنبه 31 تیر 1402 08:09
جهان را بنگر سراسر که به رختِ رخوتِ خوابِ خرابِ خود از خویش بیگانه است و ما را بنگر بیدار که هشیواران غم خویشیم خشمآگین و پرخاشگر از اندوه تلخ خویش پاسداری میکنیم نگهبان عبوس رنج خویشیم تا از قاب سیاه وظیفهای که بر گرد آن کشیدهایم خطا نکند و جهان را بنگر جهان را در رخوت معصومانهی خوابش که از خویش چه بیگانه است!...
-
ارزیابی شتابزده - ۳۵
یکشنبه 25 تیر 1402 11:59
سربازان یک چشم - مارلون براندو، ۱۹۶۱ امتیاز: ۳/۲۵ از ۵ ریو و داد که پس از سرقت از بانک توسط ماموران تعقیب می شوند، در جایی پناه می گیرند. ریو می ماند تا داد برای فرار، اسب تازه نفس بیاورد... فیلمی در ژانر وسترن، به کارگردانی و بازی مارلون براندو. انتخاب بازیگران برای نقش ها به جاست و در مجموع، فیلم بازی های خوبی دارد؛...
-
جای من در کنار پنجره هاست...
سهشنبه 20 تیر 1402 22:51
مرا نکاوید مرا بکارید من اکنون بذری درستکار گشتهام مرا بر الوارهای نور ببندید از انگشتانم، برای کودکان مداد رنگی بسازید گوشهایم را بگذارید تا در میان گلبرگهای صدا پاسداری کنند چشمانم را گلمیخ کنید و بر هر دیواری که در انتظار یادگاری کودکیست بیاویزید در سینهام بذر مهر بپاشید تا کودکان خسته از الفبا در مرغزارهایم...
-
ارزیابی شتابزده - ۳۴
شنبه 3 تیر 1402 12:15
در پناه بلوط [مستند] - مهدی نورمحمدی، ۱۳۹۲ امتیاز: ۴/۵ از ۵. فیلم به زندگی سنجاب ایرانی در کوه های زاگرس می پردازد... لوکیشن فیلم جنگل های زاگرس است، جایی که محل زیست سنجاب ایرانی (سنجاب زاگرس) است. فیلم بدون نریشن روایت می شود و تنها گاهی از نوشته های کوتاهی مانند اسامی استفاده می کند. روایتی گرم که همذات پنداری...
-
این هدیه های خوب
جمعه 26 خرداد 1402 18:13
چند وقت پیش برادرم ابراهیم کتابی با عنوان "خاستگاه اجتماعی هنرها" به ام هدیه داد؛ چاپ پیش از انقلاب، نو و کمیاب. کتابی با ارزش که خوب می دانست بسیار به کارم خواهد آمد. پیش تر هم کتابی درباره ی صنایع دستی گیلان به ام هدیه داد، که آن هم کتاب خوبی ست. علاوه بر این، در ایام نمایشگاه کتاب هم، پس از مدت ها توانستم...
-
ستاره ها در شب ...
دوشنبه 22 خرداد 1402 19:25
در آخرین روز مراقبتم در مدرسه، بچه ها امتحان نگارش داشتند. من مراقب بچه های پایه های هفتم و هشتم بودم؛ آخرین امتحانشان بود. انشا، درس محبوب من در دوران مدرسه بود و انشا نوشتن را بسیار دوست داشتم و خوشبختانه به جز یک سال، همیشه معلم های ادبیات خوبی داشتم. در دوران دانشجویی هم که تک درسی به نام ادبیات عمومی داشتیم،...
-
رقص
یکشنبه 14 خرداد 1402 18:29
برگ عیش و جام و چنگ اگرچه نیست رقص و مستی و ترانه با من است ... "هوشنگ ابتهاج"
-
ارزیابی شتابزده - ۳۳
شنبه 30 اردیبهشت 1402 21:29
قصیده گاو سفید - بهتاش صناعی ها، مریم مقدم، ۱۳۹۸ امتیاز: ۴/۲۵ از ۵ به مینا که شوهرش به خاطر قتل عمد قصاص شده است، خبر می دهند که شوهرش بی گناه بوده است... فیلم با داستانی نو و گیرا، بازی های خوب و ریتم مناسب، فضاهای تازه ای در سینمای ما خلق می کند. سکونِ فیلم، دوست داشتنی و متناسب با روایت آن است. پ.ن: اگرچه فیلم...
-
با لبای بسته فریاد می کنه ...
جمعه 29 اردیبهشت 1402 21:17
سارهایی که از درختها میپرند درختهایی که دار میشوند دهانهایی که کج میشوند زبانهایی که لالمانی میگیرند... "محمد مختاری"
-
نگاهی به سریال "پوست شیر"
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1402 10:19
سریال پوست شیر به پایان رسید بی آن که به شکل درستی پاسخگوی انبوهی از پرسش های مخاطبانش باشد. در طول سریال برای یافتن کوچکترین سرنخ ها، مخاطب درگیر جزئیات فراوانی بود، اما وقتی نوبت به پاسخگویی رسید، وقایع سرعت گرفت و خبری از پرداختن به جزئیات نبود. داستانی پر از جزئیات و معما، با پیدا شدن قاتل، از فرم اولیه اش فاصله...
-
جیران در کاخ گلستان
پنجشنبه 10 فروردین 1402 09:57
از همان روز اولی که به عنوان راهنمای افتخاری در کاخ گلستان مشغول شدم، بازدیدکننده ها درباره ی سریال "جیران" می پرسیدند؛ سریالی که کاخ گلستان از لوکیشن های اصلی آن بود. من که اصلا سریال را ندیده بودم، از آن موقع نشستم به تماشایش که حداقل بتوانم پاسخگوی پرسش های بازدیدکننده ها باشم! هفته ی پیش سریال به پایان...